ریز گردم در هوای عشق بی پایان تو

ریز گردم در هوای عشق بی پایان تو

از خراسان رهسپارم سوی خوزستان تو

سیل اشکم رود کارون من است ای نازنین

هست جاری از غم تو سوی آبادان تو

پسته ی خندان لب های تو از درد و غمت

کرده سرگردان مرا در باغ رفسنجان تو

تو هلوی آب دار مشهدی باغ امید

همرهت حتی نباشد چاقوی زنجان تو

گر که در بوشهر یا نوشهر باشی فرق نیست

می شود آب و هوای هر دو چون گیلان تو

از موازین غزل هایم تخطی کرده ام

تا به سبک نو سرایم یک غزل قربان تو

دست و پایم را تو عمری در حنا بگذاشتی

نیست پروایی (صمیم) را دیگر از کرمان تو...🦋🦋

یک خداقوت به ما نمیرسه
ازدیشب ساعت ۹شب یکسره پشت فرمانم تا الان که رسیدم مهریز فاصله ۱۲۰۰کیلومتری را۱۸ساعته اومدم فقط چندبار توقف کردم واسه سوختگیری.تااینکه دوستم عشقی خان را مهریز دیدم گفت دایی بیا رمقی تازه کنیم بریم خلاصه یک آبگوشت شوفری گذاشتیم ونوش جان کردیم وادامه راه.

پدر عشق نسوزه وقتی مقصد دلبر جان باشد طول مسیر هرچقدرم دور و سخت باشد میگذرد.توی این راه فقط بارویای دیدن یار انرژی تجدید کردم.چشام انگار ماسه پرکردن.

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

کاش یک شب باز مهمان دو چشمت میشدمریزه خوار مشرق خوان دوچشمت ...

کی می شود به حال خرابم دعا کنینام مــرا میــان قنوتـــــی صـ...

فقط گاهی بنشین جای منتا بفهمی که دوست داشتن اتطاقت و شکیب از...

برخیز و برفروز چراغ  سپیده راتا بنگرم به روی تو صبح ندیده را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط