مست اگر باشی در آغوشت خدایی میکنم

مست اگر باشی در آغوشت خدایی میکنم
خاک را سرشار ِ عرش ِ کبریایی میکنم

دل به دریا میزنم در موج ِ مویت هرچه باد
بادبان ِ روسریّ ات را هوایی میکنم

باد بود این که دل ِ من را چنان کاهی ربود
عاشقی با چشمهای ِ کهربایی میکنم

در بساطم گرچه چیزی نیست اما عشق هست
من تو را مهمان ِ یک فنجان ِ چایی میکنم

هرچه غم سویم اشاره میکند من را ببین
در کنارم چون تویی بی اعتنایی میکنم

آنقدر ترد و ظریفی که فقط با بوسه ای
گل می اندازم تنت را و حنایی میکنم

می نویسم با زبانم بر کف ِ پایت غزل
چون پلنگی خون چشان آهوستایی میکنم

شادمانه روی ِ ابر ِ بالشم پر میکشم
مثل ِ یک گنجشک احساس ِ رهایی میکنم

شب گذشت و رفتی از پیش ِ من اما باز هم
آرزوی ِ این که "در خابم بیایی" میکنم
دیدگاه ها (۵)

یادمان نیست کجا صبحت نامردی شداولین بار کجا نوبت نامردی شدیا...

سه جمله ای که احساس زنان را متحول میکند!1) دوستت دارم.2)ریخت...

اگر چه بال و پر ناتوانمان دادندولی برای پریدن زمانمان دادندخ...

ﯾﮏ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﭼﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﺮﻧﺞ ﺳﺮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻮﺭﺩ .ﭼﺎﯼ ﺳﺮﺩ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط