چه میشود کرد

چه میشود کرد؛
دنیا همین خرابه بود،
که به ما دادند،
و ما به دست خود خراب ترش کردیم...

باهم نساختیم؛
هریک خانه ای بنا کردیم،
با دیوارها و دری؛
که پشت شان پنهان شدیم...

و هرگاه دلتنگ میشدیم؛
در را باز میکردیم،
ب امید دیدار...
با دیوار روبه رو!!
دیدگاه ها (۷)

# خوشگذرونیِ سـاده...😋

من از حکایت عشق تو بس کنم!؟هیهات...مگر اجل ببندد زبان گفتارم...

نه!نمی خواستم رها شوم در بهارمی خواستم تکه ای از آن شومتکه ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط