قرار نیست " من " بنویسم ،
قرار نیست " من " بنویسم ،
و " تـــــو " بخوانی...!
حتی قرار نیست بفهمی که ،
" من " به خاطر ِ " تــــو " نوشته ام...!!!
فقط...
قرار است دلم آرام بگیــــــــــرد....
که نمی گیرد....
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب
فرعون به گل مانده ی افسانه ی نیلم
هر بار شود گوشه ی چشمان تو مرطوب
شیرینی خرما ، عسل و شهد زیاد است
اما نه به اندازه ی لبخند تو مطلوب
چشمان تو فیروزه و لبهات عقیق است
احسنت به دستی که تراشیده تورا خوب
و " تـــــو " بخوانی...!
حتی قرار نیست بفهمی که ،
" من " به خاطر ِ " تــــو " نوشته ام...!!!
فقط...
قرار است دلم آرام بگیــــــــــرد....
که نمی گیرد....
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب
فرعون به گل مانده ی افسانه ی نیلم
هر بار شود گوشه ی چشمان تو مرطوب
شیرینی خرما ، عسل و شهد زیاد است
اما نه به اندازه ی لبخند تو مطلوب
چشمان تو فیروزه و لبهات عقیق است
احسنت به دستی که تراشیده تورا خوب
۲.۳k
۱۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.