دوست داشتم عکاس بودم.
دوست داشتم عکاس بودم.
کادر می بستم روی صورتِ
دوست داشتنی های زندگیـَم
میگفتم یک دو ...سیــب
(این سیبِ آخر را یک جوری می گفتم که لبخندشان از کادر بزند بیـــرون!)
و لبخندشان را
تصویرِ مثبتِ زندگی بخششان را
ثبت می کردم
قاب می گرفتم
و می گذاشتم کُنجِ طاقچه ی دلم
اصلأ شاید یک سَبْکِ نُوینِ عکاسی خلق می کردم
به نامِ خنـده ی حیات بخـش :)
کادر می بستم روی صورتِ
دوست داشتنی های زندگیـَم
میگفتم یک دو ...سیــب
(این سیبِ آخر را یک جوری می گفتم که لبخندشان از کادر بزند بیـــرون!)
و لبخندشان را
تصویرِ مثبتِ زندگی بخششان را
ثبت می کردم
قاب می گرفتم
و می گذاشتم کُنجِ طاقچه ی دلم
اصلأ شاید یک سَبْکِ نُوینِ عکاسی خلق می کردم
به نامِ خنـده ی حیات بخـش :)
۱۷.۹k
۲۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.