ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده ی عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر و خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی
تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
( استاد شهریار )
دیدگاه ها (۱)

وقتی که زندگی منهیچ چیز نبودهیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیوار...

به شانه ام زده ای که تنهاییم را تکانده باشی . به چه دل خوش ک...

بعد کباب ها فقط چایی چاله

کبابهای امشب . جای همه خالی . دست پخت خودمه . فدای همتون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط