من و دختر داییم صبح از بیخوابی با تیشرت و شلوارک زدیم ب

من و دختر داییم 4 صبح از بیخوابی با تیشرت و شلوارک زدیم بیرون کُل محلمونو گشتیم کلی مردم آزاری کردیمو مسخره بازیو به اوجش رسوندیم...
تا این که ساعت 7 یه موتوری مارو دیدو نفهمیدیم چجوری دویدیم.فقط نمیدونم دختر داییم رفت تو تیربرق یا تیربرق رفت تو دخترداییم...!😄 😄 😄
دیدگاه ها (۳۸)

نفس کشیدن که زندگی کردن نیست...💔

لَــعـنَـٺ بـِہ ٺۅ ڪہ ٺـمـآمـِ مَـنے . . .

I Łoⓥe ყou. . .❤

بیشترَ اَز هَمِه بودَنِت بآ یِکی دیگهِ آزارَم میدِه... مَگه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط