دلم تَنگِه .......
دلم تَنگِه .......
برایِ عِصمَتِ چشمَت ،
حریمِ سبزِ لبخند است .....
بر ایوانِ چشمانَت !
برای ان نگاهِ گرمِ بامَعنا .............
که هِیهات است ،
گفتارَش ..............!
چه بی نِخوَت نشسته،
سایه یِ مهرت .............
براندامی که :
چونان شعرِِسُهرابی است پُرمعنا !
غَزل هایِ شبِ یلدایِ حافظ را ،
تَرنُّم هایِ چشمانت، که می خوانند تا فردا !
دلم تنگه .........
برایِ حَسرت و اندوهِ چشمانَت .......
که گویی...........
شب پَرِه ، برگِردِ ان،
با حُزن می چرخَد !
دلم تنگِ غروبِ ان ذُلیخا چِشمَکِ شِعرَت .........
که من را اُوج می بخشد !
مرا تا قُلِّه یِ احساس می راند ...........
نگاهِ گرم و ارامَت !
مثالِ لِی لِیِ یک کودکِ چابُک .....
که گِردابی،
برایِ باد ،
بر یک شاخه ای بستند !
دلم تنگه.............
@d_f
برایِ عِصمَتِ چشمَت ،
حریمِ سبزِ لبخند است .....
بر ایوانِ چشمانَت !
برای ان نگاهِ گرمِ بامَعنا .............
که هِیهات است ،
گفتارَش ..............!
چه بی نِخوَت نشسته،
سایه یِ مهرت .............
براندامی که :
چونان شعرِِسُهرابی است پُرمعنا !
غَزل هایِ شبِ یلدایِ حافظ را ،
تَرنُّم هایِ چشمانت، که می خوانند تا فردا !
دلم تنگه .........
برایِ حَسرت و اندوهِ چشمانَت .......
که گویی...........
شب پَرِه ، برگِردِ ان،
با حُزن می چرخَد !
دلم تنگِ غروبِ ان ذُلیخا چِشمَکِ شِعرَت .........
که من را اُوج می بخشد !
مرا تا قُلِّه یِ احساس می راند ...........
نگاهِ گرم و ارامَت !
مثالِ لِی لِیِ یک کودکِ چابُک .....
که گِردابی،
برایِ باد ،
بر یک شاخه ای بستند !
دلم تنگه.............
@d_f
۱۵۰
۲۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.