می دانم همین روزها

می دانم همین روزها
آشوب دلم آرام می گیرد
در حوالی پاییز
هم قدم با مهر می آیی ..
ای که نبض حیاتم
در دستان توست ..
تو هدیه پاییزیِ منی ...
دیدگاه ها (۱)

شب را ، می بوسم... که لبریز ِخاطرات توست....

آری بـخشندگـی فقـط قلـب بزرگـی میخـواد نـه ثـروت مـادی ❤ ️

بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است

من هر نفسمبر نفسِ نازِ تو بند است....

مادر...در ستایش دنیای پرمهرت ترانه ای از اخلاص خواهم سرودوگل...

مهر هم تمام شد با تمام بی‌مهریشاصلاً این آبان‌ها بیشتر بوی پ...

خدا نمیتوانست همه جا باشد پس مادر را آفرید.روز مادر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط