... ایشان وقتی فهمید من از بسیجیان تهران بودم خیلی به من
... ایشان وقتی فهمید من از بسیجیان تهران بودم خیلی به من لطف کرد. بعد
هم یک منزل مسکونی بزرگ و قدیمی در اختیار من قرار داد.
شرایط یکباره برای من آسان شد. بعد هم به عنوان طلبه در حوزهی نجف
پذیرفته شدم.
همه ی اینها چیزی نبود جز لطف خود آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام).
هرچند خانه ای که در اختیار من بود، قدیمی و بزرگ بود، من هم در آنجا
تنها بودم.
خیلی ها جرئت نمیکردند در این خانه ی تاریک و قدیمی زندگی کنند،
اما برای من که جایی نداشتم و شبهای بسیاری در کوچه و خیابان خوابیده
بودم محل خوبی بود...
هادی حدود دو ماه پیش ما در تهران بود. یادم هست روزهای آخر خیلی
دلش برای نجف تنگ شده بود.
انگار او را از بهشت بیرون کرده اند. کارهایش را انجام داد و بعد از سفر
مشهد، آماده ی بازگشت به نجف شد.
بعد از آن به قدری به شهر نجف وابسته شد که میگفت: وقتی به زیارت
کربلا میروم، نمیتوانم زیاد بمانم و سریع بر میگردم نجف.
#مشقات
#قسمت_سوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
#هدایت_تا_شهادت
#خامیان_خدایی
هم یک منزل مسکونی بزرگ و قدیمی در اختیار من قرار داد.
شرایط یکباره برای من آسان شد. بعد هم به عنوان طلبه در حوزهی نجف
پذیرفته شدم.
همه ی اینها چیزی نبود جز لطف خود آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام).
هرچند خانه ای که در اختیار من بود، قدیمی و بزرگ بود، من هم در آنجا
تنها بودم.
خیلی ها جرئت نمیکردند در این خانه ی تاریک و قدیمی زندگی کنند،
اما برای من که جایی نداشتم و شبهای بسیاری در کوچه و خیابان خوابیده
بودم محل خوبی بود...
هادی حدود دو ماه پیش ما در تهران بود. یادم هست روزهای آخر خیلی
دلش برای نجف تنگ شده بود.
انگار او را از بهشت بیرون کرده اند. کارهایش را انجام داد و بعد از سفر
مشهد، آماده ی بازگشت به نجف شد.
بعد از آن به قدری به شهر نجف وابسته شد که میگفت: وقتی به زیارت
کربلا میروم، نمیتوانم زیاد بمانم و سریع بر میگردم نجف.
#مشقات
#قسمت_سوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
#هدایت_تا_شهادت
#خامیان_خدایی
۱.۲k
۱۷ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.