ان شب وقتی ستاره چشمانت را با حسرت رسد میکردم

ان شب وقتی ستاره چشمانت را با حسرت رسد میکردم
فهمیدم که سالها شاید زمان ببرد تا سر از کار چشمهاب تو در بیاورم

هرشب منظومه جدید کشف می کردم

راستی مگر اسمان چشمهای تو چقدر بزرگ است که این همه کشفیات در ان جا میشود
کاش دلت هم مثل چشمهایت بزرگ بود
ان وقت برای جا شدن نیازی برای کوچیک کردن خودم نبود

من شعرهای زیادی برایت سرودم
راستی علتش را میدونستی ؟؟

چون تنها چیزی که میتونست نگه دارت شعر بود
#محمدغلامی
#شمسابادی
#خاصترین #عاشقانه #پست_جدید #تکست_خاص #تنهایی #عشق
دیدگاه ها (۴)

#تکست_خاص #عاشقانه #عشق #پست_جدید #تنهایی #خاصترین

#خاصترین #تکست_خاص #پست_جدید #عاشقانه #عشق

من دگر سوی چمن هم پر پروازم نیست که پر بازم اگر هست دل بازم ...

اگه با من نبودش هیچ میلی اگه از من تنفر داشت لیلی اگه او شاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط