صدای پا می آید...
صدای پا می آید...
هیزم می آورند...
راوی روایت نکن...
زمین خوردن بانو که دیدن ندارد...
قصه ی یتیمی که گفتن ندارد...
من مانده ام و چادر خاکی بانو...
میخ و در و آتش...
غم و اشک و صبر..
چادرم این روزها عجیب بهانه ی صاحبش را می گیرد...
هیزم می آورند...
راوی روایت نکن...
زمین خوردن بانو که دیدن ندارد...
قصه ی یتیمی که گفتن ندارد...
من مانده ام و چادر خاکی بانو...
میخ و در و آتش...
غم و اشک و صبر..
چادرم این روزها عجیب بهانه ی صاحبش را می گیرد...
۱.۷k
۲۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.