حافظ جان

#حافظ جان
رفیق شب های پر استرس دنیا


استرس آینده زندگیمو داشتم
کجا میرم
درس و دانشگاه و کار و سربازی و ازدواج و ....
تمومی نداره که دنیا !!!
ولی من به حال خوبه رسیدم
به اون کماله رسیدم
گرچه گاهی فراموش میکنم
اما همه ی کمال زندگی من این بود که از یه درد ۷ ساله رها بشم !
از آینده رها بشم !
کمی (((بدون))) داشتم دنیا احساس خوشحالی و مستی کنم !
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
زاهد یه مقامی از خدا میخواد
اما حافظ فقط یه پیاله میخواد
شاید مِی وصل براش بریزن
شاید هجر
اما حافظ (((بنده))) هست
هرچی بهش بدن سر میکشه ...
خیلی هم قشنگه
نمیگه بهم بهشت بده
چون فهمیده بهشت بدون عشق خدا یعنی یه روح پریشون و افسرده !
فهمیده خواست خودش یعنی غیبت خدا
فهمیده که اگه خواست خودش حتی بهشت خدا هم باشه ، بازهم خدا توش غایبه !!!
میگه خدایا به من یه پیاله بده
هرچی هم ریختی تو پیاله من سر میکشم
اگه وصل باشه یا هجر فرقی نمیکنه !
مهم اینه که تو هستی و خواست تو
این یعنی حضور تو
این یعنی دیگه نباید دنبال تو گشت
یعنی تو هستی
توی همین شرایط زندگی اطراف من
حتی درون من
با همه ی عواطف و احساساتم .
اگه اینجوری نگاه کنی دیگه یه گل هیچ وقت نمیتونه عادی باشه !
این گل خواست تو و بودن تورو نشون میده ...