حرف که می زنی
حرف که میزنی
من از هراس ِ طوفان
زل میزنم به میز
به زیرسیگاری
به خودکار
تا باد مرا نبَرَد به آسمان....
لبخند که میزنی
من
ـ عین هالوها ـ
زل میزنم به دستهات
به ساعت مچی طلاییات
به آستین پیراهن ات
تا فرو نروم در زمین.
دیشب مادرم گفت:
تو از دیروز فرورفتهای
در کلمهای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطهها!
#مصطفی_مستور
من از هراس ِ طوفان
زل میزنم به میز
به زیرسیگاری
به خودکار
تا باد مرا نبَرَد به آسمان....
لبخند که میزنی
من
ـ عین هالوها ـ
زل میزنم به دستهات
به ساعت مچی طلاییات
به آستین پیراهن ات
تا فرو نروم در زمین.
دیشب مادرم گفت:
تو از دیروز فرورفتهای
در کلمهای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطهها!
#مصطفی_مستور
۶۱۲
۱۷ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.