چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی

چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی

تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی

ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی

تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی

به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی

به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی

جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی

نهادم اینه ای پیش روی اینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
دیدگاه ها (۱)

ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ...ﺍﻣﺎ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎ ﻣﻔﺖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ... ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﻣﯽ ...

من هر نفسمبر نفس ناز "تو"بند است

نیمکت بـا هم بودنـمان تنهاستتـــودلیل نشستن نـدارےو مـندل نـ...

چقدر حرف توی دلم مونده و نمیتونم این بغضو خالی کنم‌‎

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط