جمعه های من اغلب به کار می گذرد

جمعه های من اغلب به کار می گذرد.
این، دو تا حسن دارد. حسن دوم اینکه از شنبه متنفر نیستم.
امروز سرگرم کشیدن کمیک استریپ شنبه های روزنامه بودم که سرورم برای بار بیستم به خرابی تختخواب چوبی ولیعهد اشاره کرد. کار را نصفه کاره رها کردم و چسبیدم به اره و میخ و پیچ و دریل و مته.
چهار ساعت عرق ریختم. یعنی عرق ریختما.
در نهایت تختخوابی ساختم چل ستون چل پنجره. یعنی در حد المپیک.
دست و پایی هم زخم و زیل کردم به یادگار.
و حالا شادترین انسان روی زمینم.
من که سوسولی بیش نیستم ولی به یاد عرق ریزان داءمی اطرافم افتادم. کسانی که بی تعطیلی و بی شکایت مشغول کارند.
پدرهای سرزمین من عرق ها میریزند تا خانواده شان شادتر باشند و آرامتر.
دست پدرها را باید بوسید.
دیدگاه ها (۴)

with @pas_de_calais_tourisme #autourdulouvrelens #jaimelafra...

#FollowFriday #Repost from @jenperspective・・・beauty parlour ...

Playing on the streets for 20 years now he loves playing Bee...

Men relaxing in ‘Ali Dashi’ hot spring located near to Gilde...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط