عمقش زیاد بود اما زمانش کم

_عمقش زیاد بود اما زمانش کم
حسرت بو کشیدنِ موهایِ بارون خورده‌ت موند توی دلم

+هنوز همه ی چتامونو دارم
سرِ همون ساعتی که هر شب زنگ می‌زدی مثل معتادی می‌شم که مواد بهش نرسیده، کلافه‌س، دست و دلش میلرزه....
میرم توی اتاق
موسیقیِ مورد علاقتو پِلی می‌کنم
هی تکرار می‌شه
شروع می‌کنم از اون بالایِ بالا خوندنِ حرفامون
از اونجایی که با فعل جمع حرف می‌زدیم
از اونجایی که با اسمِ فامیلی همدیگه رو صدا می‌کردیم
میام پایین
یکم لحنمون خودمونی تر شده
میام پایین
تایم حرف زدنمون بیشتر شده
میام پایین
توی همه ی ساعتای روز از هم خبر می‌گیریم
میام پایین
از قیافه‌ی جمله معلومه با کلی خجالت به آخر حرفامون یه عزیزم اضافه کردیم
میام پایین
شروعِ شعر وُ حرفایی که داره حالمونو لو میده
میام پایین...

_چرا ساکت شدی؟؟
لو می‌دیم دلمون رفته واسه هم
می‌گم مطمئنی؟
می‌گی مطمئنم
می‌گم ببینیم همدیگه رو
سرِ ساعت پنج
همون جایی که اولین بار دیدیم همو

+اما اون قرار فرق داشت
روم نمی‌شد نگات کنم
دستام یخ کرده بود

_دستتو گرفتم
گفتم آروم باش
نمی‌خواد هیچی بگی
من دارم با چشمات حرف می‌زنم

+میام پایین
یه میم به آخرِ اسمم اضافه شده
میخونم
میخونم
به یه حرفایی که می‌رسم از ذوق چشمامو می‌بندم
می‌خونم
شب از نیمه گذشته
موسیقی داره تکرار می‌شه

_میای پایین تر
حالمون خوبه
میای پایین تر
می‌فهمی قلبم توی دستاته
می‌فهمی نفسم توی مُشتته
می‌فهمی ....
لحنت عوض میشه
میای پایین تر
میخوای بری
داره باورم نمیشه
دارم جون میدم
خواهش می‌کنم
قَسَمِت میدم
باورم نمیشه
آخه گفته بودی مطمئنم...نگفته بودی؟
چرا گفته بودی!

+گفته بودم

_پاک کن
هر چی که بود دیلیت کن
حرفام...عکسام...خودم
لااقل با آدمی که الان توی زندگیته نصفه وُ نیمه نباش

+کارم شده مقایسه کردن
تو یه طرفی
آدمایی که میان توی زندگیم یه طرف

_پاشو برو
میخواد بارون بگیره
موهات خیس میشه...!
ببخشید...حواسم نبود....اینجا منتظرِ کسی بودی...

+نگفتی تو اینجا چیکار می‌کردی؟

_من هر هفته میام
سرِ ساعت پنج میام...منتظرِ خودم می‌مونم...هیچ وقتم پیدام نمی‌شه...هیچ وقتم خودمو پیدا نمی‌کنم...به خودم نمیام...بعد میذارم میرم
الانم باید برم
داره بارون می‌گیره
طاقت هوایِ بارونی رو ندارم
باید زودتر برم..باید برم

+ساعتتو جا گذاشتی
شال گردنت.

_ساعتم باشه پیشِ تو...به دردِ من نمی‌خوره، فصلا عوض میشه، آدما عوض میشن، سنم داره میره بالا اما دارم می‌بینم زمان خیلی وقته وایساده
ساعتم باشه پیشِ تو
اما شال گردنمو بده
دو ساله نَشُستَمِش،، عطرت میپره. :)
دیدگاه ها (۱۱)

آیا می‌دانید؟ممکن است گاهی با یک کلمه شب‌های کسی را شبیه روز...

ﺁﻫﺎﯼ تویی که روزیﻋﺸﻘﻢ بودی !!! ﺁﺭﻩ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ … : ﺑﻪ ...

چرا رفتیچرا رفتمچرا تنها شدمچرا نیستیچرا ازت دور شدمچرا چرا ...

دیدمشـ و هزار تآ خآطرع اومد سرآغم...!نگآش..چشآش...صدآش...صدآ...

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

اصلا ربط دادن همه چیز به "" نژاد پرستی "" !!!خودش یه خواست ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط