محتاج دمم از نفست با دم عشقت

محتاج دمم از نفست با دم عشقت
عالم به فدای تو و آن عالم عشقت

یک زخمه به تار دل من کاش بیافتد
داروی دلم نیست بجز مرهم عشقت

رفتی و ندانسته ام افسوس دلیلش
اشک من و دریای غمی از نم عشقت

هر بیت که از بهر تو گفتم غزلی شد
بسیار دلم گشته چو اینک کم عشقت

آهم همه دمساز دم نای غمی شد
شد سهم من افسردگی و ماتم عشقت

دیوانه و دیوانه و دیوانه ترینم
رسوای دو عالم شده ام از غم عشقت

جادوی نگاه تو به هم ریخته شهری
هر خانه چو ویرانه شود در بم عشقت



@,,,,D
دیدگاه ها (۵)

همه ی ما یک عذرخواهی به احساس خود بدهکاریم...زمانی که برای ن...

مرا آرام بخوانید.....تمام نوشته هایم از خـــــــســــــــتــ...

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭ ﺍﻣﺘﺪﺍﺩ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﯽﮐﺴﯽ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺷﻠﻮﻍ ﺩﺳﺖ ...

" خداوندا "آرامم کن همان گونه که دریا راپس ازهر طوفانی آرام ...

محتاج دمم از نفست با دم عشقتعالم به فدای  تـو و آن عالم عشقت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط