نگاهت چون ابر پاییزی

نگاهت چون ابــرِ #پایـیزی
آن هنگام ڪه در حوالیم پرسه میزنے
تنـم به لرزش میفتد
ابرها بخـار میشوند
و #بـارانِ هوست برسـرم میبـارد #من همچون درختی ڪه برگهایش از هجوم بادها بپایش مـیریزند
عـریان میشوم
تا زیرِ چتـرِ آغوشت پناهم دهی
و من سیلِ وحشی هوست را
مهار ڪنم
دیدگاه ها (۲)

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

زن ها ...لای پیچِ موهایشان کمی دل شوره دارند...سوار بلندی پا...

محبوب ِ منیک خیابان وُ چند کوچه....چقدر از تو دورم ؛- تنها د...

عشق ساعت نمی شناسداما همین که دچارت کردوقت شناس می شودو ساعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط