bloodپارت ۳

پارت۳

هانا:با استفاده از دخترت؟!
فارس :،برو و بهترین لباسو اماده کن براش.
_چشم امپراطور
فارس:باید زود وصلت انجام بشه و یک بچه پسر زود بدنیا بیاری
هانا:به این زودی ....
فارس:مگه نمیبینی ما وارث پسر نداریم
جیسوبا بغض میگه:پس...پس تهیو..نگ
فارس:اون از رابطه نامشروع بدنیا اومده معلومه نمیتونه مگر اینکه من بمیرم اما اجازه نمیدم کسی که
مادرش برده بوده مورد توجه قرار بگیره
هانا:پرنسس رو ببرید
جیسو:،ملکه!
_گفتم ببریدش امادش کنید
خدمتکارا جیسو رو بردن اونا اول حموم بردنش
جیسو تووان اشک میریخت
جیسو:فقط همین کم مونده بود اخه چرا من م...نننن...

جیسو تو فکر بود وبغض که صدای خدمتکاربلند شد
_خانم تموم شد
_بانوی من حالتون خوبه؟
جیسو:اوهوم
جیسو اماده شد دیگه شب شده بود
_شما اماده اید.
که یکی از بانوها بادسرعت به سمت خدمت کار خوصوصیه جیسو رفت دم گوشش چیزی گفت که خدمتکار جیسو خیلی تعجب کرد
و سریع پیش جیسو رفت
____
جیسو:اخیش دیگه راحت شدم میتونم بخوابم
(اما باز بغض فردا رو میکرد)
یعنی چه شکلی چه طوریه خوشاخلاقع معلومه نیست
که صدای بانوی جیسو جیسو رو متوقف کرد
پرنسسس پرنسسس

ببخشید کم شد امتحان داشتم اما امروز دوتا پارت گذاشتم توروخدا کامنت بزارید خوشحال بشم 😂😁