قلبم فشرده میشود و بغضم را قورت میدهم

قلبم فشرده میشود و بغضم را قورت میدهم.
نمیخواهم بدانی چه در مغز لعنتی‌ام می گذرد.آخر این زندگی کوفتی ارزش رسوا شدن را ندارد.
به غرورم که زخم میزنی فقط نگاه میکنم و لبخند می زنم.
من در سکوتِ چهره ام دلتنگی هایم را فریاد میزنم،ناله میکنم و زندگی را می بازم.
به قلبم هشدار میدهم که خفه بمیرد!
تا ببینم این قصه به کجا ختم می شود؟
قصه ی بی رحمیِ تو و حماقتِ من...
دیدگاه ها (۱)

.میگن امروز تولدمه…اما من هیچوقت دلم نمیخواد خودمو به اعداد ...

باور کنید روزی هزار بار میمیره کسی که فک‌ میکنه برای کسی مهم...

‏ولی ما هر بار غرورمونو گذاشتیم زیر پا آخرش ثابت شد اشتباه ک...

من یک دستگاه قورت دهی بغض و تبدیل آن به قهقهه هستم!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط