تا به سامان بر ساند دل این تنها را
تا به سامان بر ساند دل این تنها را
کاشکی دوست بخواندغم این شبها را
یادگاری که در این بین بجا مانده
وصف حال تو سرودم غزلی زیبا را
من که در حسرت دیدار تو آواره شدم
روی دوشم شده سنگین غم این دنیا را
راز خوشبختی من بسته به لب های تو بود
مهر می زد لب عشقت سند فردا را
اشک می بارد و بر گونه فرو می ریزد
وای اگر گونه ببیند ردی از دریا را
کاشکی دوست بخواندغم این شبها را
یادگاری که در این بین بجا مانده
وصف حال تو سرودم غزلی زیبا را
من که در حسرت دیدار تو آواره شدم
روی دوشم شده سنگین غم این دنیا را
راز خوشبختی من بسته به لب های تو بود
مهر می زد لب عشقت سند فردا را
اشک می بارد و بر گونه فرو می ریزد
وای اگر گونه ببیند ردی از دریا را
۳.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.