باید برگردیم به اون روزایی که🌺🌺
باید برگردیم به اون روزایی که🌺🌺
سر هر کوچه
یه باجه تلفن زرد رنگ بود و
پشتش آدمایی که
صف کشیده بودن و میخواستن با یه سکه
تمام دردای تو دنیاشون و قسمت کنن با شخص پشت خط.
باید برگردیم به دلشوره ی اینکه کاش خودش تلفن و برداره...
به اینکه نکنه یکی تو کوچه ببینم و به بابا بگه...
باید برگردیم به اون ترس شیرینی که تو کوچه از کنار هم میگذشتیم و واسه چند ثانیه به هم خیره میشدیم و بلند ترین حرف بینمون میشد یه سلام کوتاه...
همون روزایی که به بهانه کمک کردن به مامانا تو نذری یه پیاله آش میبردیم دم در خونه شون و تموم دعامون این میشد که خدایا خودش درو باز کنه...
باید برگشت به اون روزا...
اون روزا که عشق شکل دیگه ایی داشت
غریب نبود
عجیب نبود
دور نبود
همین گوشه کنارا بود
تو قلب هامون
باید برگردیم به اون روزا
.
✍️سمانه حسینی
سر هر کوچه
یه باجه تلفن زرد رنگ بود و
پشتش آدمایی که
صف کشیده بودن و میخواستن با یه سکه
تمام دردای تو دنیاشون و قسمت کنن با شخص پشت خط.
باید برگردیم به دلشوره ی اینکه کاش خودش تلفن و برداره...
به اینکه نکنه یکی تو کوچه ببینم و به بابا بگه...
باید برگردیم به اون ترس شیرینی که تو کوچه از کنار هم میگذشتیم و واسه چند ثانیه به هم خیره میشدیم و بلند ترین حرف بینمون میشد یه سلام کوتاه...
همون روزایی که به بهانه کمک کردن به مامانا تو نذری یه پیاله آش میبردیم دم در خونه شون و تموم دعامون این میشد که خدایا خودش درو باز کنه...
باید برگشت به اون روزا...
اون روزا که عشق شکل دیگه ایی داشت
غریب نبود
عجیب نبود
دور نبود
همین گوشه کنارا بود
تو قلب هامون
باید برگردیم به اون روزا
.
✍️سمانه حسینی
۶.۹k
۰۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.