((من+اقیانوس+را+در+چشمانت+دیدم))
«تکپارتی+,+درخواستی»
ا/ت+آروم+آروم+به+سمت+کوک+قدم+برداشت+و+از+پشت+او+را+به+آغوش+گرفت......سرش+را+یه+کمرش+چسباند+و+عطر+تن+او+را+وارد+ریه+هایش+کرد......احساس+تازه+بودن+میکرد......خوشحال+بود+که+توی+این+دنیای+بی+رحم+حداقل+((یکی+هست+که+قلبش+به+خاطرش+پتپه))......کوک+او+را+به+طرف+خود+کرد+و+دستان+ظریف+و+سفید+دخترک+را+گرفت......به+او+زل+زد+وچیزی+نگفت......انگاردر+چشمانش+به+دنبال+چیزی+میگشت.......دختر+که+خود+متعجب+شده+بود+گفت+:+کوک.....اتفاقی+افتاده؟؟؟
اما+او+جوابی+نداد+و+به+کارش+ادامه+میداد.......برای+لحظه+ای+لبخندی+به+لبانس+آمد+و+شروع+کرد+به+حرف+زدن.....
ک+:+چشمات......خیلی+زیبان......حس+میکنم+درونش+غرق+میشم.....
دخترک+خندیدو+گفت+:+یعنی+چی؟؟؟
کوک+بلافاصله+صداشو+تغییر+داد+و+رو+به+دخترک+گفت+:+رازه.....خودت+روزی+متوجه+میشی
ا+:+باشه......قبول
پسر+دستش+را+به+معنای+همراهی+اش+به+سوی+دختر+دراز+کرد+و+دخترک+دستش+را+در+دستش+گذاشت+و+با+هم+روی+شن+های+کنار+دریا+قدم+زدند......
/برگشت به زمان حال/
دستی به صفحه ی آخر دفرچه ی قدیمی کشید که همان لحظه کمی گردو غبار در هوا پخش شد......با مهربانی به بچه هایی که منتظر پایان داستان بودن نگاه کرد و با مهربانی لب زد : دوست دارین بقیشو بدونین؟؟
بچه ها : بببلللهههه
ا/ت : خب اول برین پدربزرگتونو صدا کنین
کوک : نمیخواد.....خودم اینجام
((دستشو+گذاشت+رو+شونه+ی+ا/ت))
سومی+:+مادربزرگ.....پدربزرگ
ا+و+ک+:+جانم؟؟
سومی+:+میشه+آخر+داستانتونو+بگین؟؟؟
ا/ت+و+کوک+بهم+نگاه+کردنو+خنده+ای+کردن
ک+:+چقدر+عجله+دارین
ا+:+راست+میگه
سوهو+:+خب+کنجکاو+شدیم
یوها+:+خب+بگین+دیگه
بچه+ها+همه+موافقت+کردن
ا+:+خب+شاید+باورتون+نشه+ولی.....من+خودمم+نمیدونم
بچه+:+چچچییی؟؟
سومی+:+یعنی+پدربزرگ+از+اون+موقع+تاحالا+بهتون+نگفته؟؟؟
ا+:+نه
ک+:+خب+الان+میخوام+بگم......بعدم+رو+به+ا/ت+کردو+دوتا+دستاشو+گرفتو+گفت+:+((من+اقیانوس+را+در+چشمانت+دیدم))
:)))))))))))
پایان🌊🌫️🤍💙
کیوتیا+این+درخواستی+بود+که+حدودا+یک+ماه+پیش+داده+شده+بود+و+من+وقت+نکرد+بنویسم.......ازونجایی+که+براش+خیلی+زحمتکشیدم+انتظار+دارم+که+حمایتتون+زیاد+باشه
خیلی+دوستون+دارم+کیوتیاااممم💖👩❤️👩👯♀️
این+پارت+حذف+شده+بود.....چرا؟؟؟
چیزه+بدی+توش+داشت؟؟؟
واقعا+براتون+متاسفم+ناراحتم+کردین😢
ا/ت+آروم+آروم+به+سمت+کوک+قدم+برداشت+و+از+پشت+او+را+به+آغوش+گرفت......سرش+را+یه+کمرش+چسباند+و+عطر+تن+او+را+وارد+ریه+هایش+کرد......احساس+تازه+بودن+میکرد......خوشحال+بود+که+توی+این+دنیای+بی+رحم+حداقل+((یکی+هست+که+قلبش+به+خاطرش+پتپه))......کوک+او+را+به+طرف+خود+کرد+و+دستان+ظریف+و+سفید+دخترک+را+گرفت......به+او+زل+زد+وچیزی+نگفت......انگاردر+چشمانش+به+دنبال+چیزی+میگشت.......دختر+که+خود+متعجب+شده+بود+گفت+:+کوک.....اتفاقی+افتاده؟؟؟
اما+او+جوابی+نداد+و+به+کارش+ادامه+میداد.......برای+لحظه+ای+لبخندی+به+لبانس+آمد+و+شروع+کرد+به+حرف+زدن.....
ک+:+چشمات......خیلی+زیبان......حس+میکنم+درونش+غرق+میشم.....
دخترک+خندیدو+گفت+:+یعنی+چی؟؟؟
کوک+بلافاصله+صداشو+تغییر+داد+و+رو+به+دخترک+گفت+:+رازه.....خودت+روزی+متوجه+میشی
ا+:+باشه......قبول
پسر+دستش+را+به+معنای+همراهی+اش+به+سوی+دختر+دراز+کرد+و+دخترک+دستش+را+در+دستش+گذاشت+و+با+هم+روی+شن+های+کنار+دریا+قدم+زدند......
/برگشت به زمان حال/
دستی به صفحه ی آخر دفرچه ی قدیمی کشید که همان لحظه کمی گردو غبار در هوا پخش شد......با مهربانی به بچه هایی که منتظر پایان داستان بودن نگاه کرد و با مهربانی لب زد : دوست دارین بقیشو بدونین؟؟
بچه ها : بببلللهههه
ا/ت : خب اول برین پدربزرگتونو صدا کنین
کوک : نمیخواد.....خودم اینجام
((دستشو+گذاشت+رو+شونه+ی+ا/ت))
سومی+:+مادربزرگ.....پدربزرگ
ا+و+ک+:+جانم؟؟
سومی+:+میشه+آخر+داستانتونو+بگین؟؟؟
ا/ت+و+کوک+بهم+نگاه+کردنو+خنده+ای+کردن
ک+:+چقدر+عجله+دارین
ا+:+راست+میگه
سوهو+:+خب+کنجکاو+شدیم
یوها+:+خب+بگین+دیگه
بچه+ها+همه+موافقت+کردن
ا+:+خب+شاید+باورتون+نشه+ولی.....من+خودمم+نمیدونم
بچه+:+چچچییی؟؟
سومی+:+یعنی+پدربزرگ+از+اون+موقع+تاحالا+بهتون+نگفته؟؟؟
ا+:+نه
ک+:+خب+الان+میخوام+بگم......بعدم+رو+به+ا/ت+کردو+دوتا+دستاشو+گرفتو+گفت+:+((من+اقیانوس+را+در+چشمانت+دیدم))
:)))))))))))
پایان🌊🌫️🤍💙
کیوتیا+این+درخواستی+بود+که+حدودا+یک+ماه+پیش+داده+شده+بود+و+من+وقت+نکرد+بنویسم.......ازونجایی+که+براش+خیلی+زحمتکشیدم+انتظار+دارم+که+حمایتتون+زیاد+باشه
خیلی+دوستون+دارم+کیوتیاااممم💖👩❤️👩👯♀️
این+پارت+حذف+شده+بود.....چرا؟؟؟
چیزه+بدی+توش+داشت؟؟؟
واقعا+براتون+متاسفم+ناراحتم+کردین😢
۸.۰k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.