شعر عاشقانه پاییز
🍂 #شعر #عاشقانه #پاییز
ای عشق قسم خورده به سامان نرسیدی
با من به دل خیس خیابان نرسیدی
پاییز شد و چشم به راهم که بیایی
از مهرگذشتیم و به آبان نرسیدی
در کوچه ی یاد تو دلم خواست ببارم
ای ابر پر از بغض به باران نرسیدی
درد است که باشی و دلم تنگ تو باشد
درمانگرِ من...!حیف به درمان نرسیدی
چشمت همه ی دار و ندار دل من بود
هم پای من اما تو به پایان نرسیدی
گفتی که مرا دوست...ولی عهد شکستی
حرفی زدی و هیچ به پیمان نرسیدی
دیوانه ی چشمان سیاهت شده بودم
ای عشق... به دادِ دلِ یاران نرسیدی🍂
ای عشق قسم خورده به سامان نرسیدی
با من به دل خیس خیابان نرسیدی
پاییز شد و چشم به راهم که بیایی
از مهرگذشتیم و به آبان نرسیدی
در کوچه ی یاد تو دلم خواست ببارم
ای ابر پر از بغض به باران نرسیدی
درد است که باشی و دلم تنگ تو باشد
درمانگرِ من...!حیف به درمان نرسیدی
چشمت همه ی دار و ندار دل من بود
هم پای من اما تو به پایان نرسیدی
گفتی که مرا دوست...ولی عهد شکستی
حرفی زدی و هیچ به پیمان نرسیدی
دیوانه ی چشمان سیاهت شده بودم
ای عشق... به دادِ دلِ یاران نرسیدی🍂
- ۲.۲k
- ۰۳ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط