فیک ران part 73
کاکوچو: تاحالا انقد تو زندگیم گشنم نبوده میفهمید؟
ناهویا: من بیشتر میفهمم انقدر انرژیم کمه که حوصله ی لبخند زدن ندارممممم
ران: اخی عزیزم گشنته بیا....ای..
ناهویا: خفه شو [امیدوارم که هرگز متوجه نشید چیو بهش تعارف کرد]
سویا: چرا من هم گرمه هم سردمه..؟
ناهویا: بیا اینجا تب نداری؟
ریندو: نه بیا پیش من تمام بدنتو چک کنم یوقت تب نداشته باشی...
ناهویا: بیا برو گمشو مردککککککک میزنم جرت میدماااااااااااااااااا
ریندو: چیه فقطمیخام حواسم باشع یه وقت سرما نخوره:]
ناهویا: تو یکی لازم نکرده گوهه داداشمو بخوری
سویا:🗿
ران:🗿🗿
ریندو: داداش چرا همه تخریبی میکنی چرا عصبانی هستی؟ اون انگریه تو چرا عصبی هستی؟
ناهویا: تو لازم نکرده علاوه بر گوهه داداشم گوهه منو بخوری!
ریندو: من نخورم کی بخوره؟
ناهویا: اون داداشه گوه خورتتتتت
ران: به من چه من گوهه داداشتو نمیخورم گونه تورو میخورمممم
ا/ت/کاکوچو: اهههههههههههههههه بسهههههه حالم بهم خورددددددددددددددددددددد
کاکوچو: من مطمعنم مشکل گشنگیم دیگه به فاک رفته...
ا/ت: نه تنها سرم درد میکنه بلکه میخام بمیرم..
ران: نه نمیر ..!
ناهویا: اگه تو بمیری گوهه کیو بخوره؟
ریندو: گوهه تورو😑
ا/ت: بسه بابا حالم بهم خورددددد
سانزو:میبینی با ران ازدواج کنی با چه بحث هایی رو به رو میشی؟ پس باید...
ران: گوه نخوری..
سانزو: ببین تو بحث هایه ما دو نفر میشه دخالت نکنی؟
کاکوچو: جفتتون خفه شید از هر جفتتون عصبانیم حالا گمشید از خاهرم دور شید.. :/
ایزانا: ناموصن کاکوچو رو انقد جدی ندیده بودم:] اخی عخش من:]
کاکوچو: ایزانا ...هم گرممه هم دارم میلرزم مزخرف ترین حسه ممکنه که توعم به من چسبیدی...خفتم داره میگیره...
ایزانا: کاکوچو خفه شو فقط بغلم کن تا ۸ ناحیتو با شیون وسلطط ندادم...
کاکوچو:خدایا نجاتم بده
ران: من میخام برا ا/ت غذا درست کنم
سانزو:کی؟تو؟ باهام شوخی نکن نزدیک بود مصمومون کنی..!
ران : از دست پخته تو بهتره که یچی درست میکنی صگم نمی تونه بخوره
تو کلن دو روش بیشتر بلد نیستی غذا درست کنی
اینکه بسوزونیش یا نپذیش!
سانزو: شرط میبندی غذایی کودوممون قابل خوردن تر باشع؟
ا/ت: اع چیزه من گوه بخورم گشنم باشع من اصن نمیخام گشنم نیس !
سانزو: مبارزه شروع میشه....کوکو به من کمک میکنه...ریندو هم به تو عنترعاقا😑
ران: باشع قبوله...
ا/ت: ماکوچو نجاتم میدی ارع؟
کاکوچو:ارع به محض اینکه منو از دسته این ایزانا نجات دادی به تو هم فک میکنم..البته من که نمیزارم به معجون هایه سمیه این دو تا منگل لب بزنی...
مایکی: چه فرقی دارع من نهایتن ا/ترو میدزدم ..اینا تلاشاشون بی فایدس...
ناهویا: من بیشتر میفهمم انقدر انرژیم کمه که حوصله ی لبخند زدن ندارممممم
ران: اخی عزیزم گشنته بیا....ای..
ناهویا: خفه شو [امیدوارم که هرگز متوجه نشید چیو بهش تعارف کرد]
سویا: چرا من هم گرمه هم سردمه..؟
ناهویا: بیا اینجا تب نداری؟
ریندو: نه بیا پیش من تمام بدنتو چک کنم یوقت تب نداشته باشی...
ناهویا: بیا برو گمشو مردککککککک میزنم جرت میدماااااااااااااااااا
ریندو: چیه فقطمیخام حواسم باشع یه وقت سرما نخوره:]
ناهویا: تو یکی لازم نکرده گوهه داداشمو بخوری
سویا:🗿
ران:🗿🗿
ریندو: داداش چرا همه تخریبی میکنی چرا عصبانی هستی؟ اون انگریه تو چرا عصبی هستی؟
ناهویا: تو لازم نکرده علاوه بر گوهه داداشم گوهه منو بخوری!
ریندو: من نخورم کی بخوره؟
ناهویا: اون داداشه گوه خورتتتتت
ران: به من چه من گوهه داداشتو نمیخورم گونه تورو میخورمممم
ا/ت/کاکوچو: اهههههههههههههههه بسهههههه حالم بهم خورددددددددددددددددددددد
کاکوچو: من مطمعنم مشکل گشنگیم دیگه به فاک رفته...
ا/ت: نه تنها سرم درد میکنه بلکه میخام بمیرم..
ران: نه نمیر ..!
ناهویا: اگه تو بمیری گوهه کیو بخوره؟
ریندو: گوهه تورو😑
ا/ت: بسه بابا حالم بهم خورددددد
سانزو:میبینی با ران ازدواج کنی با چه بحث هایی رو به رو میشی؟ پس باید...
ران: گوه نخوری..
سانزو: ببین تو بحث هایه ما دو نفر میشه دخالت نکنی؟
کاکوچو: جفتتون خفه شید از هر جفتتون عصبانیم حالا گمشید از خاهرم دور شید.. :/
ایزانا: ناموصن کاکوچو رو انقد جدی ندیده بودم:] اخی عخش من:]
کاکوچو: ایزانا ...هم گرممه هم دارم میلرزم مزخرف ترین حسه ممکنه که توعم به من چسبیدی...خفتم داره میگیره...
ایزانا: کاکوچو خفه شو فقط بغلم کن تا ۸ ناحیتو با شیون وسلطط ندادم...
کاکوچو:خدایا نجاتم بده
ران: من میخام برا ا/ت غذا درست کنم
سانزو:کی؟تو؟ باهام شوخی نکن نزدیک بود مصمومون کنی..!
ران : از دست پخته تو بهتره که یچی درست میکنی صگم نمی تونه بخوره
تو کلن دو روش بیشتر بلد نیستی غذا درست کنی
اینکه بسوزونیش یا نپذیش!
سانزو: شرط میبندی غذایی کودوممون قابل خوردن تر باشع؟
ا/ت: اع چیزه من گوه بخورم گشنم باشع من اصن نمیخام گشنم نیس !
سانزو: مبارزه شروع میشه....کوکو به من کمک میکنه...ریندو هم به تو عنترعاقا😑
ران: باشع قبوله...
ا/ت: ماکوچو نجاتم میدی ارع؟
کاکوچو:ارع به محض اینکه منو از دسته این ایزانا نجات دادی به تو هم فک میکنم..البته من که نمیزارم به معجون هایه سمیه این دو تا منگل لب بزنی...
مایکی: چه فرقی دارع من نهایتن ا/ترو میدزدم ..اینا تلاشاشون بی فایدس...
۱۶.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.