فکر میکنم عادی شدن با یک شیب ملایم بیرحم اتفاق میوفته

فکر میکنم عادی شدن، با یک شیب ملایم بی‌رحم اتفاق میوفته. اینکه نشنیدن صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه. اینکه دیدن هر روزه‌ات نیازِ جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم. اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم.
عادی شدن عمیق ترین ترس منه و زجر آورترین اعتراف منه! :)
دیدگاه ها (۱)

زیر لبی گفتیم گور بابای عشق و عاشقی،ولی دلمون پاره میشه واسه...

کی گفته خاستن توانستنه!؟من خاستم ولی نتونستم داشته باشمش!

بعد اون روزدیگه هیچ حرفی رو از ته دل نزدم حتی حرفای ساده

[ دلت که میگیره اشکات سرازیر میشن ولی وای به حال روزی که دیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط