من حسه بی احساسی را ازاعماق دلم احساس میکنم
من حسه بی احساسی را ازاعماق دلم احساس میکنم
و چه احساس بدیست بی احساس بودن
آدمای رنگارنگ آدمای ریا کار لعنت به آدما و دله من
لعنت به دله من که هرکی آمد نه نگفت
او هم رفت عشقه آخرم از من گذشت
ومن باالجبار باید بگذرم
چه غمگین است دلم خیال باریدن دارد
ولی نمیدانم که باید بذارم چشمهایم هم در این غم سهیم باشد یا نه
کاش یکی به او میفهماند معنی خیانت را
کس نداند در دلم،در سرم چه غوغایی است
کس نداند آخرین دیدار چه وقت است
تا پاییز راهی نیست تابرگ ریزان دلم راهی نیست
و چه احساس بدیست بی احساس بودن
آدمای رنگارنگ آدمای ریا کار لعنت به آدما و دله من
لعنت به دله من که هرکی آمد نه نگفت
او هم رفت عشقه آخرم از من گذشت
ومن باالجبار باید بگذرم
چه غمگین است دلم خیال باریدن دارد
ولی نمیدانم که باید بذارم چشمهایم هم در این غم سهیم باشد یا نه
کاش یکی به او میفهماند معنی خیانت را
کس نداند در دلم،در سرم چه غوغایی است
کس نداند آخرین دیدار چه وقت است
تا پاییز راهی نیست تابرگ ریزان دلم راهی نیست
۴.۲k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰