تمام ناتمام منM
#تمام_ناتمام_منM
+ بهم ميگه: دستات يجورِ خاصي مهربونه...
_ باتعجب ميگم يعني چي ؟ مگه دست هاهم ميتونن مهربون باشن ؟
+ دستامو تو دستاش ميگيره لبخند ميزنه و ميگه:
آره وقتي ميبينمت دوست دارم اول دستاتو بغل كنم
حس ميكنم لبخندميزنن بهم ...
_ ديوونه
+ فكرميكنم خدا نوكِ انگشتات قرص مسكن جاسازي كرده...
وقتي دست ميكشي به سرم ، انگشتاتو ميچرخوني لاي موهاي كوتام،
همه دردامو يادم ميره...
دست ميكشه رو دستامو ادامه ميده:
وقتي باهاشون يقمو صاف ميكني ، دكمه هاي سر آستينمو ميبندي
وقتي خوابم و ميخواي بيدارم كني با مژه هام بازي ميكني
چطور نَميرم براشون ؟
وقتي موهاتو با انگشتات پشتِ گوشت زندوني ميكني
سسِ باقي مونده ي دور لبتو تمييز ميكني ، قلم دست ميگيري و كلمات رو خوشبخت ميكني
چطور عاشقشون نشم ؟
اون لكه ي قرمزِ رو دستت
كه انگار خدا يه شكوفه ي كوچولو رو دستت كاشته ...
ميدوني چيه
من اول عاشق دستات شدم
بعد عاشق خودت
#زهرا_كرانپايه
+ بهم ميگه: دستات يجورِ خاصي مهربونه...
_ باتعجب ميگم يعني چي ؟ مگه دست هاهم ميتونن مهربون باشن ؟
+ دستامو تو دستاش ميگيره لبخند ميزنه و ميگه:
آره وقتي ميبينمت دوست دارم اول دستاتو بغل كنم
حس ميكنم لبخندميزنن بهم ...
_ ديوونه
+ فكرميكنم خدا نوكِ انگشتات قرص مسكن جاسازي كرده...
وقتي دست ميكشي به سرم ، انگشتاتو ميچرخوني لاي موهاي كوتام،
همه دردامو يادم ميره...
دست ميكشه رو دستامو ادامه ميده:
وقتي باهاشون يقمو صاف ميكني ، دكمه هاي سر آستينمو ميبندي
وقتي خوابم و ميخواي بيدارم كني با مژه هام بازي ميكني
چطور نَميرم براشون ؟
وقتي موهاتو با انگشتات پشتِ گوشت زندوني ميكني
سسِ باقي مونده ي دور لبتو تمييز ميكني ، قلم دست ميگيري و كلمات رو خوشبخت ميكني
چطور عاشقشون نشم ؟
اون لكه ي قرمزِ رو دستت
كه انگار خدا يه شكوفه ي كوچولو رو دستت كاشته ...
ميدوني چيه
من اول عاشق دستات شدم
بعد عاشق خودت
#زهرا_كرانپايه
۲.۹k
۰۶ دی ۱۴۰۰