زندگی با خنده نقشه

زندگی با خنده ( نقشه)

سارا: نقشت چیه؟

نگار: باید بزاریم جیمین رو گروگان بگیرنن

سارا:‌چیی چراا؟؟

نگار: اگه واسه جیمین ردیاب بزاریم و اونا گروگان بگیرنش میتونیم جاشونو بفهمیم از یه طرفم اگه اونا جیمین رو گروگان بگیرنن به شما زنگ میزنن و تهدیدتون میکنن ماهم از رو خطی که زنگ زدن ردیابیشون میکنیم

سارا: خیلی ریسکش بالاست اگه بهمون زنگ نزنن یا ردیاب جیمین رو پیدا کنن اون موقع باید چیکار کنیم؟

نگار: چاره ای نداریم این تنها فرصتمونه

سارا: اول باید چیکار کنیم؟

نگار: باید به خوانوادت خبر بدی

سارا: ولی چطوری اونا هتلو در نظر دارن

نگار: باید بکشونیمشون اینجا

ویو نامجون

نامجون: خیلی وقته که از سارا خبری نیست گوشیشم خاموشه اگه در خطر باشه چی؟

جیهوپ: نباید به پلیس خبر بدیم؟

درسا: باید خبر بدیم سریع

داشتیم حرف میزدیم که گوشی من زنگ خورد

ناشناس: سلام کیم نامجون؟

نامجون: بله خودمم شما؟

(پشت صحنه: درسا: کیههههه

جین: ازش بپرس کیهههه)

ناشناس: خواهرت اینجاست اگه میخای تا 24 ساعت دیگه نفس بکشه خودتو همه خوانوادت بیاین این آدرس در ضمن اگه خبر بیاد پای پلیسو در میون گذاشتین صد در صد بجای سارا به جنازش میرسین

و گوشی قطع شد

نامجون: لعنتی

جین: چیشدههه

نامجون: سارا رو گروگان گرفتن

جیمین: چیی

نامجون: گفت هممون باید بریم به این ادرس

شوگا: به پلیس نگیم؟

نامجون: اصلا حرفشم نزن اگه پای پلیسو بکشیم وسط سارا رو میکشن

کوک: بهتره زودتر بریم جونش در خطره

سریع به سمت ماشین رفتیم و به سمت آدرس حرکت کردیم

جلوی یه عمارت بزرگ بودیم

جین: اگه رفتیمو هممون رو کشتن چی؟

نامجون: چاره ای نداریم باید بریم

به سمت عمارت رفتیم خیلی بزرگ بود

از دور سارا رو دیدیم سریع به سمتش دویدیم

نامجون: سارا خوبی؟

سارا: خوبم بشینین کارتون دارم

جین: کی تورو گروگان گرفت؟

سارا: اون فقط به فیلم بود باید یه چیزی رو بهتون بگم ( ماجرا رو براشون توضیح داد)

شوگا: اون عوضی رو نابود میکنم

سارا: تند نرو باید طبق نقشه پیش بریم

زندگی با خنده ( عملی کردن نقشه)


(نویسنده: یه نکته وقتی دارن نقشه میکشن جیمین پیششون نیست و از نقشه خبر نداره)

شوگا: نقشتون چیه؟

سارا: منو جیمین میریم خرید و من از قصد جیمینو تنها میزارم اونا از این فرصت استفاده میکنن برای دزدیدن جیمین ......

شوگا: (با داد) مزخرفه یعنی میگین ما با دستای خودمون جیمین رو به اون آدم کشا بدیم؟؟

سارا: بزار حرفم رو بزنم ، ما به جیمین ردیاب وصل میکنیم و میتونیم جای اونارو بفهمیم

جین: اما اگه نقشه نگرفت چی؟

سارا: میگیره نقشمون

تهیونگ: الان به جیمین راجب گروگان گرفتن تو چی بگیم؟

سارا: راستی جیمین درسا کجان؟

تهیونگ: خونه موندن اگه ما دیر اومدیم به پلیس بگن

سارا: بگو شما با پلیس اومدین و منو نجات دادین

نامجون: راستی کی اینارو درباره جیمین بهت گفت؟

سارا: نگار

نامجون: الان کجاست ؟

سارا: خودت میدونی که اون پلیس مخفیه هیچکس چهرشو نمیبینه تو جمع هم نمیاد

کوک: ولی ما برادرشیم دلمون براش تنگ شده

سارا: درکش کن کوک واقعا نمیتونه بخاطر کارش مارو ببینه

تهیونگ: یه سوال نگار کیه ؟( نویسنده: لیلی زن بود یا مرد؟😂)

سارا: خواهر ناتنی منو کوک و نامجون و جیهوپه و جیمینه

تهیونگ: اها


پرش به فردا

جیمین: چرا شوگا با ما نمیاد خرید؟

سارا: مگه نمیدونی چند روز دیگه تولدشه می‌خوام سوپرایزش کنیم

جیمین: آها بریم

با جیمین به سمت بازار رفتیم طبق نقشه جلو در کافه به جیمین گفتم

سارا: جیمین تا من حساب میکنم رو صندلی کنار پارک بشین


جیمین: باشه

داشتم حساب میکردم که ماشین سیاهی تو کوچه پیچید و تو یه لحظه جیمین رو دزدیدن

ویو جیمین

با سارا اومدم خرید تا شوگا رو برای تولدش سوپرایز کنیم کلی برنامه داشتم واسه تولدش رفتیم کافه سارا بهم گفت رو صندلی بشینم تا حساب می‌کنه یهو یه ماشین سیاه با سرعت به سمتم اومد و چنتا آدم که صورتشون معلوم نبود منو تو ماشین انداختن با صدای بلند جیغ زدم سارااااااا و بعد سیاهی....

ویو سارا

به نگار زنگ زدم

سارا: جیمین رو دزدیدن

نگار: اوکی بیا عمارت همه اینجان

تاکسی گرفتم و به سمت عمارت رفتم

شوگا: خیلی دلم شور می زنه

نامجون: بابا ناراحت نباش ما اون لی هی جانگ لعنتی رو نابود میکنیم

سارا: بچها من اومدم

جیهوپ: سارا جیمین رو دزدیدن؟

سارا: آره

ویو نگار

طبق نقشه جیمین توسط افراد لی هی جانگ دزدیده شده بود اون مار کثیف بد بازی رو شروع کرده بود

تو فکر بودم که شی گونگ (یکی از افراد قابل اعتماد نگار) صدام زد

شی گونگ: یه مشکلی پیش اومده ارباب

نگار: بنال

شی گونگ: متاسفانه ردیاب وصل نمیشه

نگار: تو چی گفتییییی( با فریاد )

سارا: چیشده نگار؟

دو پارت تقدیم بهتون بوص❤️
دیدگاه ها (۰)

دوتا خط موازی💝

حرفی برای گفتن نیست😂

چقد کیوت خداااا😭🥹

Taehkook💝

زندگی با خنده ( گروگان گیری جیمین)نگار: یه مشکلی پیش اومده س...

زندگی با خنده ( پلیس مخفی)ویو ساراآروم چشام رو باز کردم تو ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط