باز باران میچکد از چشم خیسم

باز باران میچکد از چشم خیسم
با گهرهای فراوان قصه ام رامینویسم
میخورد بربام گونه اشکهای بی درنگم
میچکد برروی کاغذ لحظه های رنگ رنگم
یادم آرد روز باران چشم درچشم سیاهش
گردش یک روز شیرین در بلندای نگاهش
شاد وخرم نرم ونازک عاشقی دیوانه بودم
توی جنگل ها پر احساس از نگارم می سرودم
میدویدم همچو آهو گرد قلب مهربانش
میپریدم از لب، جوی بلند گیسوانش
مشنیدم از پرنده قصه های مرگ فرهاد
از لب باد وزنده عشق های رفته بر باد
داستانهای نهانی گشت بر من آشکار
رازهای زندگانی کرده بودش سنگ خارا
پیش چشم روزگاران دستش از دستم جداشد
قصه ی عشق من واو خاطراتی بر فنا شد

id instagram: fatemeh_1992_
دیدگاه ها (۱)

این نوشته از وبلاگ خانمی به‌ نام مژگان برداشته شده، به نظر خ...

:-)

یاشاسین اردبیل

...هنــوزم با لبخنـــد زیبـــای تو . . میتــونم بخنـــدم به ...

#عاشقانه_های_من#موزیک #ترانه #آهنگ#ویدیو_موزیک #موزیک_ویدیو#...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط