💛🌞خورشید من🌞💛
💛🌞خورشید من🌞💛
پارت:1
ویو سونیا🌻
تازه از خواب پاشدم که برم به مدرسه جدید هوففف خوابم میاد رفتم دست شویی و دست و صورتمو شستم و اومدم برم به آیسل(خدمتکار)بگم صبحونه رو حاضر کنه
سونیا:ایسل صبحونه حاضره؟
ایسل:بله خانم
سونیا:بابام و مامانم کجان که
ایسل:صبح زود رفتن شرکت
سونیا:اوکی
صبحونه مو خوردم و رفتم مدرسه
ویو کامیار🌻
از خواب پاشدم وای خوابم میاد
اه رفتم سرویس و کارامو کردم و اومدم صبحونه خوردم که بابام گفت
بابا کامی:کامیار جان فردا داخل هتل یه جشنی داریم باید با تا4 شرکت شریک بشیم
کامی:باشه من برم اه خوابم میاددد
رفتم مدرسه که تو کتابخونه تا معلم بیاد یه کم کتاب بخونم که یه دختر جذاب یهو منو دید ترسید و افتاد زمین
کامی:مواظب باش (خنده)
سونیا:ها چته خنده نداش
کامی:حاضرجوابیا
سونیا:به تو رفتم
بعد کلی کل کل
کلاس داشت شروع میشد که ما دونفر رفتیم داخل
استاد هم اومد
استاد:خب بچه ها دانش اموز جدید داریم
ویو سونیا🌻
دیدم استاد منو صدا کرد و منم رفتم پیشش
استاد:خودتو معرفی کن
سونیا:خب من سونیا هستم و امیدوارم با من مدارا کنید
که اون پسره کامیار اومد و........
تا پارت بعد3لایک
پارت:1
ویو سونیا🌻
تازه از خواب پاشدم که برم به مدرسه جدید هوففف خوابم میاد رفتم دست شویی و دست و صورتمو شستم و اومدم برم به آیسل(خدمتکار)بگم صبحونه رو حاضر کنه
سونیا:ایسل صبحونه حاضره؟
ایسل:بله خانم
سونیا:بابام و مامانم کجان که
ایسل:صبح زود رفتن شرکت
سونیا:اوکی
صبحونه مو خوردم و رفتم مدرسه
ویو کامیار🌻
از خواب پاشدم وای خوابم میاد
اه رفتم سرویس و کارامو کردم و اومدم صبحونه خوردم که بابام گفت
بابا کامی:کامیار جان فردا داخل هتل یه جشنی داریم باید با تا4 شرکت شریک بشیم
کامی:باشه من برم اه خوابم میاددد
رفتم مدرسه که تو کتابخونه تا معلم بیاد یه کم کتاب بخونم که یه دختر جذاب یهو منو دید ترسید و افتاد زمین
کامی:مواظب باش (خنده)
سونیا:ها چته خنده نداش
کامی:حاضرجوابیا
سونیا:به تو رفتم
بعد کلی کل کل
کلاس داشت شروع میشد که ما دونفر رفتیم داخل
استاد هم اومد
استاد:خب بچه ها دانش اموز جدید داریم
ویو سونیا🌻
دیدم استاد منو صدا کرد و منم رفتم پیشش
استاد:خودتو معرفی کن
سونیا:خب من سونیا هستم و امیدوارم با من مدارا کنید
که اون پسره کامیار اومد و........
تا پارت بعد3لایک
۳.۰k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.