وقتی دیدم درشکه را اسب میکشد و انعام را درشکه چی میبرد و

وقتی دیدم درشکه را اسب میکشد و انعام را درشکه چی میبرد و به چشمان اسب چشم بند زده، بر دهانش پوزبند تا کم ببیند و کم بخورد و دم نزند!
همه چیز را فهمیدم...
تداعی تراژدی غم انگیز زندگی فلاکت بار مردم نگون بختی که روی گنج نشسته اند ولی از جهل و فقر و بدبختی رنج میبرند!

"صادق هدایت"
دیدگاه ها (۳)

ﮔﺮﻡ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﯼ ﯾﺎ ﻧﻪﻣﻦ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﻤﯿﮑﺎﻫﻢتو را ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﻢ "نی...

دوچیزخیلی سروصدا میکند:یکی خورده پول ودیگری خورده معلومات!!"...

«هرگاه خوی عمومی مردم چنان باشد که هر فرد تنها منافع خودخواه...

ریشه اعتقاد از آنجاخشک می شود که بخواهند تحمیلش کنند....-زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط