قسمتصدوپنجاهوچهارم

#قسمت‌صد‌و‌پنجاه‌و‌چهارم

_بقیه اعضای لابراتوار رو هم دوست دارم. برای همین ناراحت می‌شم که دربارشون بد بشنوم. یعنی چون همتون رو دوست دارم فکر کردم اگه مشکل همه‌ست، یه فکری براش کرد.
ملیکا دست به سینه به پشت صندلی تکیه زده بود و با خنده من رو نگاه می‌کرد. گفت: «حالا تو می‌گی چی کار کنیم!؟ دو تا لیست تهیه کنیم از افراد باشعور و بی‌شعور!؟»
مردم از خنده.
حرفش خیلی جالب بود.
گفتم: «هرطور خودتون صلاح می‌دونید! گفتم که من تاحالا تو عمرم به همچین مشکلی بر نخوردم.
چون برای معاشرت قوانینی دارم که باعث می‌شه این مشکلات برام پیش نیاد.
اما، به نظرم کارای دیگه‌ای هم می‌شه کرد که احترام آدم‌های بی‌شعور هم نگه داشته بشه.»

✍🏻ا.م

#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشم‌های‌باز_پلک‌های‌بسته

#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇

🆔 @basaerehoseiniyeh
دیدگاه ها (۰)

عذری خواهی یک توهین کننده به رهبری...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

#قسمت‌صد‌و‌پنجاه‌و‌پنجم+خب یکم از قوانین خودت برای من هم بگو...

#قسمت‌صد‌و‌پنجاه‌و‌سوم_همین دیگه! ... به نظر من بهترین راه ب...

⚫️تصاویری عجیب از افتتاحیه ی المپیک ۲۰۱۲ لندن که معنی آنها ب...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

داشتم Aparat نگاه می کردم که دیگه شرکت آسیاتک مارو پاااااره ...

★"چیزی نیست...فقط همسرم داره عصبایت اش رو خالی میکنه."★

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط