رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
#پارت_7
(ویونیا)
داشتم با ا. ت حرف میزدم که اون پسر شوگا یه نفر به اسم جیمین رو صدا زد و
ا. ت سرش رو برگردون سمت صدا
و رفت سمت یه نفر باورم نمیشد اون جیمین بود داداش
ا. ت خوشکم زد رفتم
سمتشون که ا. ت جیمین رو بغل کرد
ینی ا. ت جیمین رو بخشید
شوگا رفت سمت جیمین گفتم جیمین این خواهرت جیمین گفت ار این خواهرم
شوگا رو به ا. ت سلام من بهترین دوست جیمینم و هم خونش
ا. ت سلام من خواهر جیمین
شوگا چرا بهم نگفتی خواهر جیمینی
جیمین چی شما همدیگه رو میشناسید
شوگا ار این همون دختریه که بهش زدم
جیمین تو به خواهرم زدی
شوگا ار من نمیدونستم اون خواهرت
نیا رو به شوگا پس تو دوست جیمین
شوگا ار.
جیمین سلام نیا
نیا سلام جیمین
(ویوا.ت)
داشتیم حرف میزدیم که زنگ خورد
و رفتیم سر کلاس یه یکی دو ساعت بعد
کلاس تموم شد و رفتم خونه یه جیمین
جیمین وقتی درو باز کرد وارد خونه شدم و خیلی خیلی خونش قشنگ بود
ادامه داره
#پارت_7
(ویونیا)
داشتم با ا. ت حرف میزدم که اون پسر شوگا یه نفر به اسم جیمین رو صدا زد و
ا. ت سرش رو برگردون سمت صدا
و رفت سمت یه نفر باورم نمیشد اون جیمین بود داداش
ا. ت خوشکم زد رفتم
سمتشون که ا. ت جیمین رو بغل کرد
ینی ا. ت جیمین رو بخشید
شوگا رفت سمت جیمین گفتم جیمین این خواهرت جیمین گفت ار این خواهرم
شوگا رو به ا. ت سلام من بهترین دوست جیمینم و هم خونش
ا. ت سلام من خواهر جیمین
شوگا چرا بهم نگفتی خواهر جیمینی
جیمین چی شما همدیگه رو میشناسید
شوگا ار این همون دختریه که بهش زدم
جیمین تو به خواهرم زدی
شوگا ار من نمیدونستم اون خواهرت
نیا رو به شوگا پس تو دوست جیمین
شوگا ار.
جیمین سلام نیا
نیا سلام جیمین
(ویوا.ت)
داشتیم حرف میزدیم که زنگ خورد
و رفتیم سر کلاس یه یکی دو ساعت بعد
کلاس تموم شد و رفتم خونه یه جیمین
جیمین وقتی درو باز کرد وارد خونه شدم و خیلی خیلی خونش قشنگ بود
ادامه داره
۴۰.۰k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.