کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست

کار ندارم جز این ، کارگه و کارم اوست

لاف زنم لاف لاف ، چونک خریدارم اوست

طوطی گویا شدم ، چون شکرستانم اوست

بلبل بویا شدم ، چون گل و گلزارم اوست

پر به ملک بر زنم ، چون پر و بالم از اوست

سر به فلک برزنم ، چون سر ودستارم اوست

جان و دلم ساکن است ، زانک دل و جانم اوست

قافله ام ایمن است ، قافله سالارم اوست

بر مثل گلستان ، رنگرزم خم اوست

بر مثل آفتاب ، تیغ گهردارم اوست

خانه جسمم چرا ، سجده گه خلق شد ؟

زانکه به روز و به شب ، بر در ودیوارم اوست

دست به دست جز او ، می نسپارد دلم

زانک طبیب غم این دل بیمارم اوست

بر رخ هر کس که نیست ، داغ غلامی او

گر پدر من بود ، دشمن و اغیارم اوست

ای که تو مفلس شدی ! سنگ به دل بر زدی

صله ز من خواه زانک ، مخزن و انبارم اوست

شاه مرا خوانده است ، چون نروم پیش شاه ؟

منکر او چون شوم ؟ چون همه اقرارم اوست

گفت : خمش ! چند چند ، لاف تو و گفت تو ؟

من چه کنم ای عزیز ! گفتن بسیارم اوست ؟
دیدگاه ها (۱)

#عروس

#عروس

به او بگویید #دوستش_دارم ❤ اما نه شبیه خیلی ها...اما نه از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط