همکارم میگفت یکی از آشناهاشون بهشون سفارش کرده بود واسه پ

همکارم میگفت یکی از آشناهاشون بهشون سفارش کرده بود واسه پسرشون ی دختر خوب و نجیب معرفی کنن ...ایشون هم بین در و همسایه ی دختر خوب رو کاندید میکنن ...روز خواستگاری همه چی خوب پیش میره تا اینکه.خواهر دختره حین مراسم خواستگاری از تو پذیرایی رد میشه...

همکارم ادامه داد که ی مدت گذشت دیدیم هیچ خبری از طرف خانواده پسره نشد با مادرش تماس گرفتم و گفتم ما پیش این همسایه آبرو داریم بالاخره تکلیف رو مشخص کنید دخترو پسندید یا نه؟؟
مادرش جواب سربالا داد و باز ما رو تو بلاتکلیفی گذاشت
بعد چند روز همسرم معما رو حل کرد
گفت خانوم میدونی چرا جناب ش(خواستگار) منصرف شدن؟؟
با کنجکاوی تمام پرسیدم چرا؟؟
گفت : بععععله..خواهر عروس خانوم دوست دختر جناب (ش) از آب دراومدن و علت عقب نشینی ایشون این بوده
با هیجان گفتم خب چه خوب بیاد خواهر کوچیکه یا همون دوست دخترشو بگیره
همسرم نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و گفت
خانووووم ایشون میگه من به این دختره اعتماد ندارم از کجا معلوم با چند نفر دیگه هم ارتباط نداشته باشه
با اینکه من هر روز ایشونو سوار میکنم و در دانشگاه پیاده ش میکنم باز بهش اعتماد ندارم
این دختره نمیتونه برا من زن زندگی باشه


.....
پ.ن:نتیجه اخلاقی با خودتون
سکوت و دیگر هیچ....
دیدگاه ها (۵)

تا که پرسیدم ز قلبم #عشق چیست ؟ در جوابم اینچنین گفت و گریس...

تا هست جهان ، شـور #محرم باقیست این جلوه ی جان در همه عالم ب...

#بانو ، از وقتی آمده ای تقویم خانه مان به هم ریخته هـر روز #...

"غرور " هدیه ی شیطان است و "دوست داشتن " هدیه ی خداست ؛جالب ...

بچه هااا این بالم لبم رو یکی اینجوری کرده و من میدونم کیه چن...

قلبی پر از پروانهپارت یکزنگ خورد ، رفتم پایین با وینتر (وینت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط