قصه اینجاست

قصه اینجاست
که شب بود و هوا ریخت بهم
مَن چنان درد کشیدم
که خُدا ریخت بهم...

#شب_بخیر |
دیدگاه ها (۱)

به باغ تنت که فکر می کنمناگهاناز چشمانمسیب می افتد

.این تاریکی تار آغاز شد واژه ها در تیک تاک زمان سرگردان...

چقدر شب اضافه می‌آید،وقتی تو نیستی.. #افشین_صالحی

،┈••✾◆🍃 ⭐ ️🍃 ◆✾••┈، انتهای شبنگرانی هایت را به خدا بس...

کوتاه ترین قصه ی شب رابه من بگو از زبان تُ می شود خدا را هم...

دل منو بردی کجا؟!

فاطمه من دلم ریختخودت بهم بگو کی زد صورتتو به هم ریخت😭💔#فاطم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط