شب است وَ تو چیزۍ فراتر از یاد در سَرَم هستۍ ! تو لمسِ بوسہ در حسِ اندامَم جان بَر تَنَم روح دَر بَدَنَم خون ، بَر رَگانم ، تو خودِ زندگۍ ... وَ دَر مَن همیشہ جارۍ.
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.