مافیا در شب پارت ۵
مافیا در شب پارت ۵
#جیسو
خب
لیسا :خب به جمالت
خفه یه لحظه
لیسا :باشه
ببینم این چهار تا پسر نمیخان برن از خونمون
لیسا :وا خب چیکارشون داری
هیچی میگم اونا چرا همش دارن نگامون میکنن
لیسا دستش رو زد زیر چونش
لیسا :خب دو حالت داره یا عاشقمون شدن یا میخان همین امشب لومون بدن
من :با اولی موافق نیستم ولی دومی شاید
لیسا داد زد :هوی چشماتون رو درویش کنید هی نگاه میکنید .
کوک :خانوم کوچولو دلمون میخواد
لیسا :کوچولو عمته خودتی زن آیندته بیشووور
کوک :آرام باش وحشی
با دهن باز بهشون نگاه کردم جین هم همینطور
دیدم لیسا رفت سمت کوک
لیسا :خب با من در میوفتی نچ نچ پریدم رو سرش شروع کردم کشیدن موهاش
کوک :میگم وحشی هستی تو بگو نه آخ وحشی موهام رو ول کن .
لیسا :محکم تر کشیدم
دیدم جیسو پرید سمتم و کشیدم عقب
لیسا :آی نفس کش ولم کو تا نشونش بدم رئیس کیه . ولم کو .
نو نو بچم وحشی شد گوشش رو گرفتم و بردمش تو اتاق انداختمش تو اتاق در رو هم قفل کردم . تا اون باشه تو خونه من داد و هوار راه نندازه رفتم سمت پسرا
من :خب آقایون نامتحرم کی میخاید گورتون رو گم کنید .
جین :ها آها الان میریم دیگه
جین دست کوک رو کشید و رفتن بیرون
رفتم در اتاق لیسا رو باز کردم چپ چپ نگام میکرد
من :ها چیع قیافت شبیه سکته اییا شده خودتو جمع کن
لیسا یه چشم غره بهم رفت شونم رو انداختم بالا و رفتم رو مبل نشستم .
لیسا :یه لگد بهش زدم گفتم پاشو پاشو خودتو جمع کن
یه نگاه چپ بهش کردم
لیسا :گوه خوردم
جیسو :آفرین
رز و جنی از بیرون اومدن
رز :سیلااااام بر اهل خانه
لیسا :سلاااام بر روی نشستت
جنی :من گشنننمههه
لیسا :خب برو برای خودت غذا درست کن .
جنی :مرسی احساسات
لیسا :خواهش میکنم .
جیسو :بسه بسه دیگه برید برید تا نزدم خاک بره تو چشتون زوود
همه پریدن تو اتاق .
#جیسو
خب
لیسا :خب به جمالت
خفه یه لحظه
لیسا :باشه
ببینم این چهار تا پسر نمیخان برن از خونمون
لیسا :وا خب چیکارشون داری
هیچی میگم اونا چرا همش دارن نگامون میکنن
لیسا دستش رو زد زیر چونش
لیسا :خب دو حالت داره یا عاشقمون شدن یا میخان همین امشب لومون بدن
من :با اولی موافق نیستم ولی دومی شاید
لیسا داد زد :هوی چشماتون رو درویش کنید هی نگاه میکنید .
کوک :خانوم کوچولو دلمون میخواد
لیسا :کوچولو عمته خودتی زن آیندته بیشووور
کوک :آرام باش وحشی
با دهن باز بهشون نگاه کردم جین هم همینطور
دیدم لیسا رفت سمت کوک
لیسا :خب با من در میوفتی نچ نچ پریدم رو سرش شروع کردم کشیدن موهاش
کوک :میگم وحشی هستی تو بگو نه آخ وحشی موهام رو ول کن .
لیسا :محکم تر کشیدم
دیدم جیسو پرید سمتم و کشیدم عقب
لیسا :آی نفس کش ولم کو تا نشونش بدم رئیس کیه . ولم کو .
نو نو بچم وحشی شد گوشش رو گرفتم و بردمش تو اتاق انداختمش تو اتاق در رو هم قفل کردم . تا اون باشه تو خونه من داد و هوار راه نندازه رفتم سمت پسرا
من :خب آقایون نامتحرم کی میخاید گورتون رو گم کنید .
جین :ها آها الان میریم دیگه
جین دست کوک رو کشید و رفتن بیرون
رفتم در اتاق لیسا رو باز کردم چپ چپ نگام میکرد
من :ها چیع قیافت شبیه سکته اییا شده خودتو جمع کن
لیسا یه چشم غره بهم رفت شونم رو انداختم بالا و رفتم رو مبل نشستم .
لیسا :یه لگد بهش زدم گفتم پاشو پاشو خودتو جمع کن
یه نگاه چپ بهش کردم
لیسا :گوه خوردم
جیسو :آفرین
رز و جنی از بیرون اومدن
رز :سیلااااام بر اهل خانه
لیسا :سلاااام بر روی نشستت
جنی :من گشنننمههه
لیسا :خب برو برای خودت غذا درست کن .
جنی :مرسی احساسات
لیسا :خواهش میکنم .
جیسو :بسه بسه دیگه برید برید تا نزدم خاک بره تو چشتون زوود
همه پریدن تو اتاق .
۴۸.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.