بی تو لبریز ترین خاطرهء سرد رسید

بی تو لبریز ترین خاطرهء  سرد رسید
عافیت رفت وبه من مرحمت دردرسید

باز شب آمد و کابوس جدایی  درخواب
مثل داروغه براین عاشق شبگردرسید

عکس هرخاطره درکوچه برفی گم شد
نوبت  سرکشی درد  به یک مرد رسید

سرنوشت  عهد نکرد خاتمهء هجران را
قسمتم  را فلک آنگونه که میکردرسید

قصه دلبری افسوس که فرجام نداشت
عشق پاییز شد و حادثه ی  زرد  رسید

نشد  اقبال  که با دلبرخود زوج شویم
مثل نفرین که میان دوبه یک فردرسید

خرد شد کوه  غرورم  ز توفان  غمت
آنقدر خرد که  تا  مرحله ی گردرسید

ازتو هرواژهء  من عشق تمنا می کرد
ازتوافسوس به من موهبت طردر سید
دیدگاه ها (۱)

ماه دردانه بدان ، خانه ی دل را بلدم !بی ریا غربت ویرانه ی...

دلم بابونه و باران دلم یک دشت بی پایان دلم یک عشق با ساماندل...

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیهابه همهءبزرگواران ودوستداران آ...

باید آهسته نوشت بادل خسته نوشت بالب بسته نوشتگرم و پررنگ نوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط