شبیه یاس تب دیده که از خاشاک لرزیده

شبیهِ یاسِ تب دیده، که از خاشاک لرزیده
گُلی پرپر دراین باغم که از هرسایه ترسیده

بیابان گشته گلزارم، کویرِ خشک و بی‌ آبم
شبیهِ قطره‌ٔ اشکی، به داغِ گونـه خشکیده

مرا تنها رها کردی ، سپردی دستِ طوفانم
اسیـرِ بـاد و بـورانم، دلـم بسیار غم دیده

ندارم سایـه‌ ای را تا ، بیاسایم دَمی زیرش
منم آن قاصدِ عشقی ، که از دلدار رنجیده
❤️🌹❤️
دیدگاه ها (۳)

تنهايـــــــــي شاهکاري ميسازد به نامِ ....ديوانــــــــــگي...

گر گنه کردم عطا از شاه خوبان دور نیستروزی اخر مژده عفو گناهم...

دلم خسته ازاین دنیا که نامش زندگی باشداگر این زنـدگی باشد دگ...

ظاهرا برای تسخیرِ تو شعر کافی نیستباید موهایم را باز کنم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط