عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرد
عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرد
از وفا، عشق، محبت، همه بیزارم کرد
من که یک عمر به دنبال وصالش بودم
به دلم مُهر جدایی زد و بیمارم کرد
پیش از اینها که دلم این همه آوار نبود
مثل کوهی سَرِ پا بودم و آوارم کرد
آرزویم فقط این بود که شادش بکنم
او در این بین فقط غصه و غم بارم کرد
گرچه از دست خدا هم گله دارم اما
هرچه با این دلِ من کرد فقط یارم کرد
دست در دست کسی دیدمش و هیچ نگفت
بی شک او عاشق او بود که انکارم کرد
کاش میشد که زمان را به عقب برگرداند
تا بگویم که چطور از همه بیزارم کرد
از وفا، عشق، محبت، همه بیزارم کرد
من که یک عمر به دنبال وصالش بودم
به دلم مُهر جدایی زد و بیمارم کرد
پیش از اینها که دلم این همه آوار نبود
مثل کوهی سَرِ پا بودم و آوارم کرد
آرزویم فقط این بود که شادش بکنم
او در این بین فقط غصه و غم بارم کرد
گرچه از دست خدا هم گله دارم اما
هرچه با این دلِ من کرد فقط یارم کرد
دست در دست کسی دیدمش و هیچ نگفت
بی شک او عاشق او بود که انکارم کرد
کاش میشد که زمان را به عقب برگرداند
تا بگویم که چطور از همه بیزارم کرد
۵۵۱
۰۷ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.