در ساحل با خدا قدم میزدمبرگشتم و پشت سرم را نگاه کردمجا

در ساحل با خدا قدم میزدم،برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم.جاهایی که از سختی ها با او حرف زده بودم جای یک ردپا بود.با بغض گفتم:در سختی ها کنارم نبودی!!!؟؟گفت:آن ردپای من است که تو را در سختی ها به آغوش کشیدم...
دیدگاه ها (۱۳)

خطوط چهره اش نشان از گذر سالهای عمرش را داشت،لبخند،نگاه مهرب...

گوش کن...خوب خوب گوش کن،درست نمیدونم از کجاست،بهتره دور و بر...

آیا میدانید ذَخٌرَ الحُسَین کیست؟در جنگ صفین بود که امیرالمو...

.

هیچ وقت یادم نمیره که چقدر درد کشیدیم چقدر غم خوردم چقدر نگا...

برادرای هایتانی پارت ۱۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط