نبش قبر حضرت حر و سالم بودن بدنش بعد از 1000 سال:
نبش قبر حضرت حر و سالم بودن بدنش بعد از 1000 سال:
دیشب شب چهارم محرم و متعلق به حضرت حر بن یزید ریاحی بود به نظرم آمد این داستان واقعی را که برای پیدا کردن سندش حدود 4 ساعت جستجو و تحقیق کردم را خدمت شما عزیزان بیان کنم:(رجوع به تصویر)
این مطلب در کتاب تنقیح المقال مرحوم مامقانی ج 18 ص 168 از کتاب منتهی المقال مرحوم آیت الله محمد بن اسماعیل حائری مازندرانی ج 2 ص 346 که این بزرگوار ازآیت الله سیّد نعمة الله جزائری در کتاب انوار النعمانیه ج3 ص 186 نقل میکند،که او میگوید: (جماعتی از مردمان معتمد و موثّق برای من نقل کردند که چون شاه إسماعیل(صفوی) بغداد را به تصرّف خود درآورد برای زیارت قبر حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام به کربلا آمد و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّبن یزید ریاحی طعن می زنند(که توبه نکرده و...)، برای اطمینان و از آن جایی که شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت،حضرت سید الشهدا علیه السلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند. چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
تصمیم به باز کردن و برداشتن دستمال گرفت. چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه خون زیادی وارد قبر شد و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.سپس شاه إسماعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.)
لازمه عرض کنم که اصل داستان همینه که عرض کردم و در سایت های مختلف مطالبی اضافه کردن که خلاف واقع هست.مثلا گفتن شاه اسماعیل کمی از پارچه رو به عنوان تبرک جدا کرد و...).
«خدای متعال در حدیثی قدسی میفرماید:اگر آنانکه پشت بمن نموده اند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم و به توبه و بازگشت آنها مشتاقم از شوق دیدار من قالب تهی میکردند و از شدت محبت من بند بند وجود آنها از هم می گسست»(1)
1-اسرار الصلاه-ص 34 ، آقا میرزا جواد ملکی تبریزی.
دیشب شب چهارم محرم و متعلق به حضرت حر بن یزید ریاحی بود به نظرم آمد این داستان واقعی را که برای پیدا کردن سندش حدود 4 ساعت جستجو و تحقیق کردم را خدمت شما عزیزان بیان کنم:(رجوع به تصویر)
این مطلب در کتاب تنقیح المقال مرحوم مامقانی ج 18 ص 168 از کتاب منتهی المقال مرحوم آیت الله محمد بن اسماعیل حائری مازندرانی ج 2 ص 346 که این بزرگوار ازآیت الله سیّد نعمة الله جزائری در کتاب انوار النعمانیه ج3 ص 186 نقل میکند،که او میگوید: (جماعتی از مردمان معتمد و موثّق برای من نقل کردند که چون شاه إسماعیل(صفوی) بغداد را به تصرّف خود درآورد برای زیارت قبر حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام به کربلا آمد و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّبن یزید ریاحی طعن می زنند(که توبه نکرده و...)، برای اطمینان و از آن جایی که شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت،حضرت سید الشهدا علیه السلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند. چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
تصمیم به باز کردن و برداشتن دستمال گرفت. چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه خون زیادی وارد قبر شد و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.سپس شاه إسماعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.)
لازمه عرض کنم که اصل داستان همینه که عرض کردم و در سایت های مختلف مطالبی اضافه کردن که خلاف واقع هست.مثلا گفتن شاه اسماعیل کمی از پارچه رو به عنوان تبرک جدا کرد و...).
«خدای متعال در حدیثی قدسی میفرماید:اگر آنانکه پشت بمن نموده اند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم و به توبه و بازگشت آنها مشتاقم از شوق دیدار من قالب تهی میکردند و از شدت محبت من بند بند وجود آنها از هم می گسست»(1)
1-اسرار الصلاه-ص 34 ، آقا میرزا جواد ملکی تبریزی.
۸۲۳
۱۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.