من با خیالت دلخوشم از خواب بیدارم مکن محروم از رویای خود
من با خیالت دلخوشم از خواب بیدارم مکن محروم از رویایِ خود در این شبِ تارم مکن
در عشقِ تو دیوانه ام با خویش هم بیگانه ام از اینکه هستم بیشتر دیگر گرفتارم مکن
من بی تو یعنی مردگی آوارگی سرخوردگی مانند برجی بی رمق بر خویش آوارم مکن
باید فراموشت کنم یا رو به آغوشت کنم بین دو راهی باز هم گمراهو ناچارم مکن
با اخمهای نا به جا هر لحظه هر دم هر کجا اینقدر تشویشم مده اینقدر آزارم مکن
رویای شیرینِ مرا با تلخ کامی زهر کن با خشم ویرانم کن و با چشم انکارم مکن
در این شبِ بی خانگی با تکیه بر دیوانگی سر میکنم با زندگی ای عشق هشیارم مکن
من با خیالت دلخوشم از خواب بیدارم مکن محروم از رویای خود در این شبِ تارم مکن
**
در عشقِ تو دیوانه ام با خویش هم بیگانه ام از اینکه هستم بیشتر دیگر گرفتارم مکن
من بی تو یعنی مردگی آوارگی سرخوردگی مانند برجی بی رمق بر خویش آوارم مکن
باید فراموشت کنم یا رو به آغوشت کنم بین دو راهی باز هم گمراهو ناچارم مکن
با اخمهای نا به جا هر لحظه هر دم هر کجا اینقدر تشویشم مده اینقدر آزارم مکن
رویای شیرینِ مرا با تلخ کامی زهر کن با خشم ویرانم کن و با چشم انکارم مکن
در این شبِ بی خانگی با تکیه بر دیوانگی سر میکنم با زندگی ای عشق هشیارم مکن
من با خیالت دلخوشم از خواب بیدارم مکن محروم از رویای خود در این شبِ تارم مکن
**
- ۲.۱k
- ۰۳ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط