عاشق یه مافیا شدم(part3)
عاشق یه مافیا شدم(part3)
*ا/ت ویو
_میا منتظر کسی بودی؟
♡نه
_چیزی سفارش دادی؟
♡نه
_بیا بریم ببینیم کیه
♡ا/ت
_ها
♡میترسم
_نترس من اینجام
♡سوپرمن من
_تو این وعضیت توروخدا نمکاتو جمع کن
♡باشه جدیم دیگه
با میا رفتیم درو باز کردی که یه دفعه یکی گفت
=متاسفم خانم ولی مجبورم
و سیاهی مطلق
*جونگکوک ویو
مثل اب خوردن جاشو پیدا کردم رفته بود انگار خونه ی دوستش میا
+خانم کوچولو تو که فرار کردی کاش حداقل به نکات توجه میکردی که مثلا گوشیتو بندازی یه جای دیگه(پوزخند)
+مکس بیا
=بله قربان
+باید بری یکیو بیاری پیش من
=شما فقط امر کنید
+خوبه
نقشه رو بهش گفتمو همونطور که میخواستم کارو انجام داد و ا/ت الان روی تختم بی هوشه
*ا/ت ویو
چشمامو باز کردم دیدم توی یه اتاق بزرگ و شیکم و روی تخت دراز کشیدم که یهو یکی گفت
+بیدار شدی خانم کوچولو
سریع سرمو برگردوندم و همون مردرو که اومده بود منو ببره رو دیدم
_تو..تو از من چی میخوای
+اوم واضح نیست پدرت سر قمار باخته و تو الان ماله منی البته برای فرارت تنبیه میشی نگران نباش
_ت..نبیه!
+اره تنبیه
_تنبیه چیه
اومد جلوی صورتم طوری که نفسای گرمش به صورتم بخوری گفت
+اومم یه تنبیه خوب
هولش دادم حتی یه سانتم تکون نخـورد
+هه فکر کنم اول باید قانونای این خونرو برات مشخص کنم
۱، حق نداری بری بیرون
۲، پیش من میخوابی نه جای دیگه
_چیییی
۳، وسط حرفام نباید بپری
۴، توی کارام فضولی نمیکنی
۵، فرار نمیکنی چون سریع پیدات میکنم و بدجور تنبیه میشی بقیشم تا بعد بهت میگم اگه حتی یکی از این قانونارو زیر پا بذاری تنبیهت میکنم کوچولو
_من کوچولو نیستم
+در برابر من هستی
_نیستم
+تا زانومی تو
_نخیر تا نوک سینه هاتم
بعد اینکه خودم فهمیدم چه گندی زدم سریع دستمو گذاشتم روی صورتم
+اوهو پس که اینطور تا نوک سینه هامی اره کوچولو..
ادامه دارد...
شرطا:
۱۳ لایک
نمیخواستم شرط بزارم
اما حمایت نمیشه
ناموسا الان موقع امتحاناته و درسا و مبحث ها خیلی سخت و زیاده
اما تا حالا هیچی نگفتم و مثل بعضی از ادمین های دیگه هی نگفتم الان نمیتونم یا وقت ندارم
تا ساعت ۳ نصف شب بیدار میمونم تا نمره ی امتحان فردامو کامل بگیرم
و فیکم بزارم
ولی صبا خیلی خستم
لطفاً حمایت کنید
*ا/ت ویو
_میا منتظر کسی بودی؟
♡نه
_چیزی سفارش دادی؟
♡نه
_بیا بریم ببینیم کیه
♡ا/ت
_ها
♡میترسم
_نترس من اینجام
♡سوپرمن من
_تو این وعضیت توروخدا نمکاتو جمع کن
♡باشه جدیم دیگه
با میا رفتیم درو باز کردی که یه دفعه یکی گفت
=متاسفم خانم ولی مجبورم
و سیاهی مطلق
*جونگکوک ویو
مثل اب خوردن جاشو پیدا کردم رفته بود انگار خونه ی دوستش میا
+خانم کوچولو تو که فرار کردی کاش حداقل به نکات توجه میکردی که مثلا گوشیتو بندازی یه جای دیگه(پوزخند)
+مکس بیا
=بله قربان
+باید بری یکیو بیاری پیش من
=شما فقط امر کنید
+خوبه
نقشه رو بهش گفتمو همونطور که میخواستم کارو انجام داد و ا/ت الان روی تختم بی هوشه
*ا/ت ویو
چشمامو باز کردم دیدم توی یه اتاق بزرگ و شیکم و روی تخت دراز کشیدم که یهو یکی گفت
+بیدار شدی خانم کوچولو
سریع سرمو برگردوندم و همون مردرو که اومده بود منو ببره رو دیدم
_تو..تو از من چی میخوای
+اوم واضح نیست پدرت سر قمار باخته و تو الان ماله منی البته برای فرارت تنبیه میشی نگران نباش
_ت..نبیه!
+اره تنبیه
_تنبیه چیه
اومد جلوی صورتم طوری که نفسای گرمش به صورتم بخوری گفت
+اومم یه تنبیه خوب
هولش دادم حتی یه سانتم تکون نخـورد
+هه فکر کنم اول باید قانونای این خونرو برات مشخص کنم
۱، حق نداری بری بیرون
۲، پیش من میخوابی نه جای دیگه
_چیییی
۳، وسط حرفام نباید بپری
۴، توی کارام فضولی نمیکنی
۵، فرار نمیکنی چون سریع پیدات میکنم و بدجور تنبیه میشی بقیشم تا بعد بهت میگم اگه حتی یکی از این قانونارو زیر پا بذاری تنبیهت میکنم کوچولو
_من کوچولو نیستم
+در برابر من هستی
_نیستم
+تا زانومی تو
_نخیر تا نوک سینه هاتم
بعد اینکه خودم فهمیدم چه گندی زدم سریع دستمو گذاشتم روی صورتم
+اوهو پس که اینطور تا نوک سینه هامی اره کوچولو..
ادامه دارد...
شرطا:
۱۳ لایک
نمیخواستم شرط بزارم
اما حمایت نمیشه
ناموسا الان موقع امتحاناته و درسا و مبحث ها خیلی سخت و زیاده
اما تا حالا هیچی نگفتم و مثل بعضی از ادمین های دیگه هی نگفتم الان نمیتونم یا وقت ندارم
تا ساعت ۳ نصف شب بیدار میمونم تا نمره ی امتحان فردامو کامل بگیرم
و فیکم بزارم
ولی صبا خیلی خستم
لطفاً حمایت کنید
۵.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲