Bella shield
#Bella_shield
#سپر_بلا
#Part6
#وانشات
- داستان از زبان تیلز -
تیلز : منم گیر کردم... بدون هیچ داده ای... فقط یه شکست بودم... چجوری تونستم چنین کاری بکنم انگار... انگار فکر میکردم دارم برنده میشم انگار که... انگار که پیروزی تو مشتمون بود یا... یا اگه بدون اطلاعات میرفتم کل تیم ناراحت می شدن و نمیخواستم ناراحت ببینمشون... ما به اندازه ی کافی سختی کشیدیم... من... فقط نمیخواستم یه ناامیدی روی این همه شکست باشم!
سیلور : شاید باورش سخت باشه ولی منم دو سال پیش چنین حسی داشتم...
تو فکر بودم... خیلی سوالا داشتم که باید میپرسیدم ولی معلوم بود سیلور بیشتر از من سوال داره چون اون سر صحبت رو باز کرد.
سیلور : تیلز... بهم بگو... سونیک حالش خوبه ؟
تیلز : سونیک ؟
سیلور : اوهوم... من... دلم واسش تنگ شده!
تیلز : نگران نباش سیلور... سونیک از پس خودش برمیاد گرچه هنوزم با طلسم سر و کله میزنه ولی اونقدر قوی هست که نزاره بهش قالب بشه...
سیلور : که اینطور...
تیلز : راستش... سیلور... من یه... نقشه دارم... اگه بخوایم فرار کنیم... شاید... یه فکری داشته باشم...
- در آنطرف ( داستان از زبان سونیک ) -
نمیتونستم اجازه بدم بیشتر از این آسیب ببینیم... اگه تعدادمون از این کمتر بشه دیگه واقعا ادامه دادن سخت میشه...
سونیک : ببینین... میدونم... میدونم که سخته ولی... واقعا فقط داریم وقت تلف میکنیم... اگه همینجوری حملات پشت سر هم رخ بده... ما فقط ضربه میبینیم.
رژ : خب نظرت چیه سونیک ؟
سونیک : ما... فقط داریم ضرر میکنیم پس... بیاین... به عنوان آخرین کار... فقط حمله کنیم!
همه : چییییی !!!
سونیک : میدونم سخته باور کردنش ولی دیگه نمیتونیم با نقشه پیش بریم همتون هم این رو میدونید تنها راهی که واسمون مونده اینکه آخرین ضد حمله رو انجام بدیم... دو حالت بیشتر ندارع... یا میمیریم یا زنده میمونیم و پیروز میشیم!
امی : ولی سونیک... این یه ریسک خیلی بزرگه و...
ویسپر : من موافقم!
امی : معلوم هست داری چی میگی ویسپر ؟ اینکار خیلی ریسک بالایی داره و همه میدونیم...
ویسپر : ولی باید به این هم توجه داشته باشیم که تو این سه سال فقط پس رفت کردیم...
امی : خب... آره... ولی... نمیتونیم...
ویسپر : چاره ی دیگه ای نداریم وگرنه اوضاع بدتر میشه شاید فقط چند ماه دیگه بتونیم مقاومت کنیم بعدش چی ؟
همه سراشونو انداختن پایین... درسته خب... فقط آسیب دیدیم و عزیزانمون رو از دست دادیم... تنگل/سیلور رو حدودا دو سال پیش و... شدو/تیلز رو چند وقت پیش... نمیخوام هیچکدوم از آسیب هام دوباره واسم زنده بشن واسه همین با قاطعیت گفتم:
سونیک : پس تمومه... ما ظرفه یه هفته دیگه حمله می کنیم!
هیچکی مخالفتی نکرد! هیچکس هم دلیلی برای مخالفت نداشت...
قسمت بعد = حمله ؟ دفاع ؟ چه خبره !
این داستان ادامه دارد...
#سپر_بلا
#Part6
#وانشات
- داستان از زبان تیلز -
تیلز : منم گیر کردم... بدون هیچ داده ای... فقط یه شکست بودم... چجوری تونستم چنین کاری بکنم انگار... انگار فکر میکردم دارم برنده میشم انگار که... انگار که پیروزی تو مشتمون بود یا... یا اگه بدون اطلاعات میرفتم کل تیم ناراحت می شدن و نمیخواستم ناراحت ببینمشون... ما به اندازه ی کافی سختی کشیدیم... من... فقط نمیخواستم یه ناامیدی روی این همه شکست باشم!
سیلور : شاید باورش سخت باشه ولی منم دو سال پیش چنین حسی داشتم...
تو فکر بودم... خیلی سوالا داشتم که باید میپرسیدم ولی معلوم بود سیلور بیشتر از من سوال داره چون اون سر صحبت رو باز کرد.
سیلور : تیلز... بهم بگو... سونیک حالش خوبه ؟
تیلز : سونیک ؟
سیلور : اوهوم... من... دلم واسش تنگ شده!
تیلز : نگران نباش سیلور... سونیک از پس خودش برمیاد گرچه هنوزم با طلسم سر و کله میزنه ولی اونقدر قوی هست که نزاره بهش قالب بشه...
سیلور : که اینطور...
تیلز : راستش... سیلور... من یه... نقشه دارم... اگه بخوایم فرار کنیم... شاید... یه فکری داشته باشم...
- در آنطرف ( داستان از زبان سونیک ) -
نمیتونستم اجازه بدم بیشتر از این آسیب ببینیم... اگه تعدادمون از این کمتر بشه دیگه واقعا ادامه دادن سخت میشه...
سونیک : ببینین... میدونم... میدونم که سخته ولی... واقعا فقط داریم وقت تلف میکنیم... اگه همینجوری حملات پشت سر هم رخ بده... ما فقط ضربه میبینیم.
رژ : خب نظرت چیه سونیک ؟
سونیک : ما... فقط داریم ضرر میکنیم پس... بیاین... به عنوان آخرین کار... فقط حمله کنیم!
همه : چییییی !!!
سونیک : میدونم سخته باور کردنش ولی دیگه نمیتونیم با نقشه پیش بریم همتون هم این رو میدونید تنها راهی که واسمون مونده اینکه آخرین ضد حمله رو انجام بدیم... دو حالت بیشتر ندارع... یا میمیریم یا زنده میمونیم و پیروز میشیم!
امی : ولی سونیک... این یه ریسک خیلی بزرگه و...
ویسپر : من موافقم!
امی : معلوم هست داری چی میگی ویسپر ؟ اینکار خیلی ریسک بالایی داره و همه میدونیم...
ویسپر : ولی باید به این هم توجه داشته باشیم که تو این سه سال فقط پس رفت کردیم...
امی : خب... آره... ولی... نمیتونیم...
ویسپر : چاره ی دیگه ای نداریم وگرنه اوضاع بدتر میشه شاید فقط چند ماه دیگه بتونیم مقاومت کنیم بعدش چی ؟
همه سراشونو انداختن پایین... درسته خب... فقط آسیب دیدیم و عزیزانمون رو از دست دادیم... تنگل/سیلور رو حدودا دو سال پیش و... شدو/تیلز رو چند وقت پیش... نمیخوام هیچکدوم از آسیب هام دوباره واسم زنده بشن واسه همین با قاطعیت گفتم:
سونیک : پس تمومه... ما ظرفه یه هفته دیگه حمله می کنیم!
هیچکی مخالفتی نکرد! هیچکس هم دلیلی برای مخالفت نداشت...
قسمت بعد = حمله ؟ دفاع ؟ چه خبره !
این داستان ادامه دارد...
۳.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.