کتاب جغد در مهتاب
کتاب جغد در مهتاب
کتاب "جغد در مهتاب" نوشتهی خانم "جین یولن" با ترجمهی خانم "لاله آتشی" و ویراستاری آقای "پژمان واسعی" است.
تصویرگر این کتاب که ویژهی ردهی سنی ۷ تا ۱۰ سال است، آقای "جان شُنهِر" است و انتشارات میچیکا این کتاب را برای نخستین بار در سال ۱۴۰۱ خورشیدی، در ایران، چاپ و منتشر کرده است.
■●■
داستان کتاب از این قرار است که، در یک شب سرد و تاریک طبق یک رسم قدیمی فامیلی، پدری، دخترش را برای دیدن جغدها به جنگل میبرد.
نویسنده در داستانی لطیف و شاعرانه، همراهیِ بینظیرِ دختربچهای کوچک را با پدرش، و ارتباط نزدیک انسان را با دنیای طبیعت عاشقانه به تصویر کشیده است.
پدر و دختر وقتی تازه از خانه دور شدهاند، فقط صدای قطار و زوزهی سگی به گوششان میرسد. اما کمی جلوتر، سکوت مطلق است.
آنها فقط صدای خرت و خرت برفهای له شده در زیر پایشان را میشنوند. سایهی پدر بلند است و سایهی پسرک کوتاه، و دخترک میترسد، چون فکر میکند، سایهای دارد آنها را تعقیب میکند.
هنگامیکه وارد جنگل میشوند، زمان دیدن جغدها فرا میرسد. پدر میگوید برای دیدن جغدها باید در سکوت کامل به جنگل رفت. پدر صدای جغد در میآورد اما خبری نمیشود. کمی جلوتر دوباره آن را تکرار میکند.
■●■
در این کتاب، به جای روایت داستانی و خواندن ماجرا و حادثه، توصیف شاعرانهی طبیعت و جنگل ثبت شده است.
در واقع دیدن جغد فقط یک بهانه است. بهانهای برای پدر و دختر و خوانندهی کتاب، تا متوجه شوند برای شنیدن صدای طبیعت باید سکوت را پیشه کرد.
این کتاب توصیفاتی ظریف و زیبا و تصاویری خیالانگیز از شب و سکوت و جنگل ارائە کرد است، طوری که همه چیز مانند یک رویا محو میشود.
◇ در بخشی از کتاب میخوانیم:
در شبی زمستانی و دیر وقت، دختری کوچک به همراه پدرش به تماشای جغد میرود. درختان مثل مجسمه بیحرکت ایستادهاند و همه جا مثل خواب ساکت است. پدر خطاب به مرغ رازآلودِ شب، هوهو میکند اما پاسخی نمیگیرد. پدر و دختر بیآنکه چیزی بگویند، به راه خود ادامه میدهند؛ چون وقتی به جستوجوی جغدها میروی، واژه لازم نداری. هیچ چیز لازم نداری، مگر امید.
گاهی جغدی نیست، گاهی هم هست.
#لیلا_طیبی (صحرا)
کتاب "جغد در مهتاب" نوشتهی خانم "جین یولن" با ترجمهی خانم "لاله آتشی" و ویراستاری آقای "پژمان واسعی" است.
تصویرگر این کتاب که ویژهی ردهی سنی ۷ تا ۱۰ سال است، آقای "جان شُنهِر" است و انتشارات میچیکا این کتاب را برای نخستین بار در سال ۱۴۰۱ خورشیدی، در ایران، چاپ و منتشر کرده است.
■●■
داستان کتاب از این قرار است که، در یک شب سرد و تاریک طبق یک رسم قدیمی فامیلی، پدری، دخترش را برای دیدن جغدها به جنگل میبرد.
نویسنده در داستانی لطیف و شاعرانه، همراهیِ بینظیرِ دختربچهای کوچک را با پدرش، و ارتباط نزدیک انسان را با دنیای طبیعت عاشقانه به تصویر کشیده است.
پدر و دختر وقتی تازه از خانه دور شدهاند، فقط صدای قطار و زوزهی سگی به گوششان میرسد. اما کمی جلوتر، سکوت مطلق است.
آنها فقط صدای خرت و خرت برفهای له شده در زیر پایشان را میشنوند. سایهی پدر بلند است و سایهی پسرک کوتاه، و دخترک میترسد، چون فکر میکند، سایهای دارد آنها را تعقیب میکند.
هنگامیکه وارد جنگل میشوند، زمان دیدن جغدها فرا میرسد. پدر میگوید برای دیدن جغدها باید در سکوت کامل به جنگل رفت. پدر صدای جغد در میآورد اما خبری نمیشود. کمی جلوتر دوباره آن را تکرار میکند.
■●■
در این کتاب، به جای روایت داستانی و خواندن ماجرا و حادثه، توصیف شاعرانهی طبیعت و جنگل ثبت شده است.
در واقع دیدن جغد فقط یک بهانه است. بهانهای برای پدر و دختر و خوانندهی کتاب، تا متوجه شوند برای شنیدن صدای طبیعت باید سکوت را پیشه کرد.
این کتاب توصیفاتی ظریف و زیبا و تصاویری خیالانگیز از شب و سکوت و جنگل ارائە کرد است، طوری که همه چیز مانند یک رویا محو میشود.
◇ در بخشی از کتاب میخوانیم:
در شبی زمستانی و دیر وقت، دختری کوچک به همراه پدرش به تماشای جغد میرود. درختان مثل مجسمه بیحرکت ایستادهاند و همه جا مثل خواب ساکت است. پدر خطاب به مرغ رازآلودِ شب، هوهو میکند اما پاسخی نمیگیرد. پدر و دختر بیآنکه چیزی بگویند، به راه خود ادامه میدهند؛ چون وقتی به جستوجوی جغدها میروی، واژه لازم نداری. هیچ چیز لازم نداری، مگر امید.
گاهی جغدی نیست، گاهی هم هست.
#لیلا_طیبی (صحرا)
۱.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.