عشق ویرانگر او در دلم اردو زده است
عشق ویرانگر او در دلم اردو زده است
هر چه من قلب هدف را نزدم، او زده است
بیستون بود دلم… عشق چه آورده سرش
که به ارگ بم ویران شده پهلو زده است
مو پریشان به شکار آمد و بعد از آن روز
من پریشانم و او گیره به گیسو زده است
دامنش دامنههای سبلان است چقدر
طعم شیرین لبش طعنه به کندو زده است
مثل مغرورترین کافر دنیا که دلش
از کفش رفته و حتی به خدا رو زده است
ناخدایی شدهام خسته که بعد از طوفان
تا دم مرگ دعا خوانده و پارو زده است
تا دم از مرگ زدم گفت : «دعا کن برسی !»
لعنتی باز به من حرف دو پهلو زده است
هر چه من قلب هدف را نزدم، او زده است
بیستون بود دلم… عشق چه آورده سرش
که به ارگ بم ویران شده پهلو زده است
مو پریشان به شکار آمد و بعد از آن روز
من پریشانم و او گیره به گیسو زده است
دامنش دامنههای سبلان است چقدر
طعم شیرین لبش طعنه به کندو زده است
مثل مغرورترین کافر دنیا که دلش
از کفش رفته و حتی به خدا رو زده است
ناخدایی شدهام خسته که بعد از طوفان
تا دم مرگ دعا خوانده و پارو زده است
تا دم از مرگ زدم گفت : «دعا کن برسی !»
لعنتی باز به من حرف دو پهلو زده است
۲.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.